531
بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث

حديث

۸۰۱. تفسير القمّى ـ به نقل از هشام بن سالم ، از امام صادق عليه ‏السلام ، در بيانِ حديث معراج ـ : پيامبر خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله فرمود: «صدايى‏شنيدم كه مرا به وحشت‏انداخت. جبرئيل گفت: شنيدى، اى محمّد؟
گفتم: آرى. گفت: اين [صداى] خَر سنگى بود كه هفتاد سال پيش ، از لبه جهنّم انداختم و اكنون به تهِ آن رسيد» .
[اصحاب] گفتند: از آن پس، پيامبر خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله تا زنده بود ، خنده به لبانش نيامد .
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله فرمود : «پس، جبرئيل بالا رفت و من همراه او تا آسمان دنيا بالا رفتم. بر آن آسمان ، فرشته‏اى گمارده شده بود كه به او اسماعيل مى‏گويند . او صاحب همان رُبايشى است كه خداوند عز و جل فرموده است: «مگر آن كسى كه ربود ، ربودنى . پس ، بر او شعله روشنى از پس در آمد» . و در زير [فرمانِ] او ، هفتاد هزار فرشته بودند و زير [فرمانِ] هر يك از آنها نيز هفتاد هزار فرشته .
او (اسماعيل) گفت: اى جبرئيل ! اين كه همراه توست ، كيست ؟
جبرئيل گفت: محمّد صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله .
گفت: مگر برانگيخته شده است؟
گفت: آرى.
پس، آن فرشته در را گشود و به او سلام كردم و او به من سلام كرد . برايش طلب آمرزش كردم و او نيز برايم طلب آمرزش كرد و گفت: خوش آمدى ، اى برادر مخلص و اى پيامبر پاك ! و فرشتگان به استقبالم آمدند تا آن كه وارد آسمان دنيا شدم . به هر فرشته‏اى كه بر مى‏خوردم ، خندان و شادان بود ، تا آن كه به فرشته‏اى از فرشتگان برخوردم كه هنوز مخلوقى تنومندتر از او نديده‏ام و چهره‏اى زشت و خشم‏آلود داشت. او نيز همانند ديگر فرشتگان برايم دعا كرد ؛ امّا نخنديد و آن شادمانى و خنده‏اى را كه در ديگر فرشتگان ديدم ، در او مشاهده نكردم. گفتم: اين كيست ، اى جبرئيل ؟ به راستى كه ترسيدم !
گفت: جا دارد كه از او بترسى . همه ما از او مى‏ترسيم. اين ، مالك، دوزخبان است. او هرگز نخنديده است‏و از زمانى‏كه خداوند، او را بر دوزخ گماشته، هر روز، خشم وكين‏او بردشمنان خدا و گنهكاران ، افزوده مى‏شود. خداوند به وسيله او ، از آنان انتقام مى‏گيرد. اگر بنا بود پيش از تو يا پس از تو به روى كسى بخندد ، قطعا به روى تو مى‏خنديد ؛ امّا او [هرگز ]نمى‏خندد.
من به او سلام كردم. سلامم را پاسخ گفت و به بهشت ، نويدم داد. به جبرئيل ـ كه مقامش چنان است كه خداوند در وصف او فرموده: «[فرمانش] مُطاع و [نزد خداوند ،] امين است» ـ
گفتم: به او دستور نمى‏دهى كه آتش را به من نشان دهد؟
جبرئيل به او گفت: اى مالك ! آتش را به محمّد ، نشان بده.
او درپوش جهنّم را برداشت و درى از آن را گشود. شعله‏اى درخشان از آن به آسمان رفت و جهنّم فوران كرد. چنان لرزه‏اى بر من افتاد كه خيال كردم آنچه ديدم ، مرا فرو خواهد گرفت.
به جبرئيل گفتم: اى جبرئيل ! به او بگو درپوش آن را بگذارد.
مالك ، دستور داد و به شعله گفت: بر گرد . و شعله به جاى خود باز گشت» .


بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث
530

الحديث

۸۰۱. تفسير القمّي عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه ‏السلام عن رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ـ في حَديثِ المِعراجِ ـ : سَمِعتُ صَوتا أفزَعَني ، فَقالَ جَبرَئيلُ : أتَسمَعُ يا مُحَمَّدُ؟ قُلتُ : نَعَم ، قالَ : هذِهِ صَخرَةٌ قَذَفتُها عَن شَفيرِ جَهَنَّمَ مُنذُ سَبعينَ عاما فَهذا حينَ استَقَرَّت . قالوا : فَما ضَحِكَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله حَتّى قُبِضَ .
قالَ : فَصَعِدَ جَبرَئيلُ وصَعِدتُ مَعَهُ إلى سَماءِ الدُّنيا وعَلَيها مَلَكٌ يُقالُ لَهُ : إسماعيلُ ، وهُوَ صاحِبُ الخَطفَةِ الَّتي قالَ اللّه‏ُ عز و جل : «إلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ» وتَحتَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، تَحتَ كُلِّ مَلَكٍ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، فَقالَ : يا جَبرَئيلُ ، مَن هذا مَعَكَ؟ فَقالَ : مُحَمَّدٌ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ، قالَ : أَوَقَد بُعِثَ ؟ قالَ : نَعَم ، فَفَتَحَ البابَ فَسَلَّمتُ عَلَيهِ وسَلَّمَ عَلَيَّ ، وَاستَغفَرتُ لَهُ وَاستَغفَرَ لي ، وقالَ : مَرحَبا بِالأَخِ النّاصِحِ وَالنَّبِيِّ الصّالِحِ ، وتَلَقَّتنِي المَلائِكَةُ حَتّى دَخَلتُ سَماءَ الدُّنيا ، فَما لَقِيَني مَلَكٌ إلّا كانَ ضاحِكا مُستَبشِرا ، حَتّى لَقِيَني مَلَكٌ مِنَ المَلائِكَةِ لَم أرَ أعظَمَ خَلقا مِنهُ ، كَريهُ المَنظَرِ ظاهِرُ الغَضَبِ ، فَقالَ لي مِثلَ ما قالوا مِنَ الدُّعاءِ إلّا أنَّهُ لَم يَضحَك ، ولَم أرَ فيهِ مِنَ الاِستِبشارِ وما رَأَيتُ مِمَّن ضَحِكَ مِنَ المَلائِكَةِ ، فَقُلتُ : مَن هذا يا جَبرَئيلُ ، فَإِنّي قَد فَزِعتُ ؟ فَقالَ : يَجوزُ أن تَفزَعَ مِنهُ ، وكُلُّنا نَفزَعُ مِنهُ ، هذا مالِكٌ خازِنُ النّارِ ، لَم يَضحَك قَطُّ ، ولَم يَزَل مُنذُ وَلّاهُ اللّه‏ُ جَهَنَّمَ يَزدادُ كُلَّ يَومٍ غَضَبا وغَيظا عَلى أعداءِ اللّه‏ِ وأهلِ مَعصِيَتِهِ ، فَيَنتَقِمُ اللّه‏ُ بِهِ مِنهُم ، ولَو ضَحِكَ إلى أحَدٍ قَبلَكَ أو كانَ ضاحِكا لِأَحَدٍ بَعدَكَ لَضَحِكَ إلَيكَ ، ولكِنَّهُ لا يَضحَكُ . فَسَلَّمتُ عَلَيهِ ، فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلامَ وبَشَّرَني بِالجَنَّةِ ، فَقُلتُ لِجَبرَئيلِ ـ وجَبرَئيلُ بِالمَكانِ الَّذي وَصَفَهُ اللّه‏َ «مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ» ۱ ـ : ألا تَأمُرُهُ أن يُرِيَنِي النّارَ؟ فَقالَ لَهُ جَبرَئيلُ : يا مالِكُ ! أرِ مُحَمَّدا النّارَ ، فَكَشَفَ عَنها
غِطاءَها وفَتَحَ بابا مِنها ، فَخَرَجَ مِنها لَهَبٌ ساطِعٌ فِي السَّماءِ وفارَت ، فَارتَعَدتُ حَتّى ظَنَنتُ لَيَتَناوَلُني مِمّا رَأَيتُ ، فَقُلتُ لَهُ : يا جَبرَئيلُ ، قُل لَهُ فَليَرُدَّ عَلَيها غِطاءَها ، فَأَمَرَها ، فَقالَ لَها : اِرجِعي ، فَرَجَعَت إلى مَكانِهَا الَّذي خَرَجَت مِنهُ . ۲

1.التكوير : ۲۱ .

2.. تفسير القمّي : ج ۲ ص ۴ ، بحارالأنوار : ج ۱۸ ص ۳۲۰ ح ۳۴ .

  • نام منبع :
    بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همكاری: سیّد رسول موسوی، ترجمه: حمیدرضا شیخی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 14006
صفحه از 792
پرینت  ارسال به