۶۰۳. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، از فراز عرشش ، ده نام بر من نهاد... . در تورات ، نامم را «اُحَيد (دور كننده)» ۱ گذاشت؛ زيرا به واسطه توحيد ، پيكرهاى امّت مرا بر آتش ، حرام گردانيد .
۶۰۴. امام على عليه السلام : خداوند عز و جل ، شما را به داد و ستدى راهنمايى فرمود كه از عذاب دردناك ، نجاتتان مىدهد و به خير [و نيكى ]نزديكتان مىسازد. [آن داد و ستد ، عبارت است از:] ايمان آوردن به خدا و جهاد كردن در راه خدا، و پاداش آن را هم آمرزش گناه و سكونتگاههاى پاكيزه خود در بهشتهاى جاويدان ، قرار داد .
۶۰۵. امام على عليه السلام ـ در دعا ـ : بار خدايا! جامه خشوع و عزّتمندانه ايمان را بر من بپوشان ، پيش از آن كه جامه خشوعِ خوارى در آتش [دوزخ] ، بر من پوشانيده شود.
۶۰۶. امام على عليه السلام ـ در دعا ـ : آيا مرا به آتشْ عذاب مىكنى ، در حالى كه تو اميد منى؟ يا آتش را بر من مسلّط مىگردانى ، پس از آن كه به يكتايى تو اقرار كردهام و با سجدههايم در برابر تو ، خضوع و خاكسارى نمودهام؟!
۶۰۷. امام على عليه السلام ـ در دعاى معروف به «دعاى كميل» ـ : اى معبود من و اى سَرور و اى پروردگار من! آيا به راستى مرا با آتشت عذاب خواهى كرد، پس از آن كه به يكتايى تو اقرار كردهام و پس از آن كه شناخت تو را در دل پروراندم و زبانم ، پيوسته از تو ياد كرد و عشق تو ، با جانم در آميخت و از سرِ صدق به تو اعتراف كردم و تو را خواندم و در برابر پروردگارىات ، سرِ تسليم فرود آوردم؟ هرگز! تو بزرگوارتر از آنى كه آن را كه پروردهاى ، تباه سازى، يا آن را كه به خود نزديك ساختهاى ، از خويشتن دور گردانى، يا آن را كه سرپناه دادهاى ، آواره نمايى، يا كسى را كه در سايه حمايت و رحمت خود آوردهاى ، به دست بلا بسپارى .
كاش مىدانستم ـ اى آقا و معبود و سَرور من ـ كه آيا آتش را بر چهرههايى چيره مىگردانى كه در برابر عظمت تو ، سجدهكنان ، به خاك افتادهاند، و بر
زبانهايى كه صادقانه ، به يكتايىِ تو گويا شدهاند و ستايشكنان ، به شُكرگزارى از تو پرداختهاند، و بر دلهايى كه حقيقتا به خدايىِ تو اعتراف كردهاند، و بر درونهايى كه از شناخت تو آكنده شده ، چندان كه خاشع گشتهاند، و بر اندامهايى كه دادخواهانه ، به سوى جايگاههاى عبوديت و پرستش تو دويدهاند و اعترافكنان [به گناهانشان] ، از تو آمرزش طلبيدهاند!
[هرگز] چنين گمانى به تو نمىرود و به لطف تو، خبرى هم در اين باره ، از تو به ما نرسيده است، اى بزرگوار، اى پروردگار ! تو ، ناتوانىِ مرا در برابر اندكْبلا و كيفرهاى دنيا و ناملايماتى كه بر اهل آن مىگذرد ، مىدانى، با آن كه اين بلاها و ناملايمات ، درنگش اندك و دورانش ناچيز و مدّتش كوتاه است . پس چگونه تاب تحمّل بلاى آخرت و ناملايمات بزرگ آن جا را دارم، در حالى كه بلاى آن ، مدّتش طولانى و درنگش هميشگى است ، و بر اهل آن (بلا و كيفر) ، تخفيف نمىيابد؛ زيرا آن بلا ، از خشم و انتقام و ناخشنودى تو سرچشمه مىگيرد ؛ و اين ، چيزى است كه آسمانها و زمين ، ياراى ايستادگى در برابرش را ندارند، چه رسد به من ـ اى سَرورم ـ كه من ، بنده ناتوان و خوار و حقير و بيچاره و بينواى تو ام!