225
بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث

۲۴۸. امام على عليه ‏السلام ـ در خطبه‏اى رسا و خالى از حرف الف ، در باره احوال انسان در روز رستاخيز ـ : عرقش بر گوشه‏هاى دهانش سرازير مى‏شود . تشويش و بى‏قرارى ، طاقت از كف او مى‏ربايد ؛ امّا نه بر اشك او رحمى آورده مى‏شود، نه فريادش شنيده مى‏شود و نه حجّتش پذيرفته مى‏گردد . كارنامه‏اش به دست او داده مى‏شود و جرم و گناهانش بر او آشكار مى‏گردد . هر عضوى از او به كارهاى بدش گويا مى‏شود ؛ چشمش به نگاه‏هاى [نامشروع] خويش گواهى مى‏دهد، دستش به ضربه‏اى كه زده، پايش به گامى كه برداشته، پوستش به تماسى كه برقرار كرده و شرمگاهش به آميزشى كه كرده است . منكر و نكير ، تهديدش مى‏كنند و پرده از ديدش كنار مى‏رود . ۱ به گردنش زنجير مى‏كشند و بر دستانش كُند مى‏زنند . تك و تنها او را مى‏كِشند و با غم و اندوهى سخت ، وارد جهنّم مى‏گردد . پس در آتشِ افروخته (جحيم) ، پيوسته عذاب و شكنجه مى‏شود و از جوشاب ، چنان شربتى به او مى‏نوشانند كه چهره‏اش بريان و پوستش كنده مى‏شود . دوزخبانان با گرز آهنين ، بر او مى‏كوبند . پوست سوخته او دوباره از نو مى‏رويد . فرياد كمك سر مى‏دهد ؛ امّا نگهبانان جهنّم به او اعتنايى نمى‏كنند و [او باز] فرياد مى‏زند . پس روزگارى دراز ، با پشيمانى درنگ مى‏كند. پناه مى‏بريم به پروردگار توانا از شرّ هر فرجامى!

۲۴۹. تفسير العيّاشى ـ به نقل از ابو معمّر سعدى ـ : مردى نزد على عليه ‏السلام آمد و گفت : اى امير مؤمنان! من در كتاب آسمانى خدا ، دچار شك شده‏ام .
على عليه ‏السلام به او فرمود : «مادرت در سوگت بنشنيد! چگونه در كتاب آسمانى خدا ، دچار شك شده‏اى؟».
مرد گفت: چون‏ملاحظه كرده‏ام كه آيات‏قرآن، يكديگر را نفى‏ونقض مى‏كنند.
فرمود : «بگو آنچه را كه در آن شك كرده‏اى» .
مرد گفت : خداوند مى‏فرمايد : «روزى كه روح و فرشتگان ، به صف مى‏ايستند ، هيچ كس سخن نمى‏گويد ، مگر كسى كه خداى مهربان به او اجازه دهد ، و او حقيقت را مى‏گويد» ، و در جايى ديگر از قول آنها مى‏فرمايد : «به پروردگارمان خدا سوگند كه ما مشرك نبوديم» و مى‏فرمايد : «روز قيامت ، بعضى از شما بعضى ديگر را انكار و برخى از شما برخى ديگر را لعنت مى‏كنند» و مى‏فرمايد : «اين مجادله اهل آتش ، قطعا راست است» و مى‏فرمايد : «در حضور من مجادله مكنيد» و مى‏فرمايد : «امروز بر دهان‏هاى آنان مُهر مى‏نهيم و دست‏هايشان با ما سخن مى‏گويند و پاهايشان بدانچه فراهم مى‏آوردند ، گواهى مى‏دهند» . يك بار [مى‏فرمايد كه] سخن مى‏گويند ، يك بار سخن نمى‏گويند . يك بار پوست‏ها و دست‏ها و پاها سخن مى‏گويند ، يك بار سخن نمى‏گويند ، مگر آن كه خداى مهربان اجازه دهد و حقيقت را بگويند . اينها چگونه است اى امير مؤمنان؟
فرمود : «اينها در يك جا نيست ؛ بلكه هر كدام مربوط به موطنى از آن روزى مى‏شود كه پنجاه هزار سال طول مى‏كشد . در آن روز ، خداوند ، خلايق را در موطنى گرد مى‏آورد ، و در آن جا خلايق با يكديگر آشنا مى‏شوند و با هم سخن مى‏گويند و هر يك براى ديگرى طلب آمرزش مى‏كند . اينان كسانى هستند كه در سراى دنيا از پيامبران و پيروان آنها فرمان‏بردارى كرده‏اند و در كارهاى نيك و پرهيزگارى ، همديگر را كمك رسانده‏اند ؛ امّا گنهكاران ، يكديگر را لعنت مى‏كنند و اينان كسانى هستند كه در سراى دنيا از آنان گناه سر زده و در ستم و تجاوز به يكديگر كمك كرده‏اند ، اعم از مستكبران و مستضعفان . آنان يكديگر را لعنت مى‏كنند و برخى‏شان برخى ديگر را انكار مى‏نمايند . سپس در موطنى ديگر گرد مى‏آيند كه در آن جا از يكديگر مى‏گريزند ، و اين است سخن خدا كه : «روزى كه آدمى از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندان خود مى‏گريزد» ؛ زيرا در سراى دنيا بر ستم و تجاوز همكارى كرده‏اند ، «در آن روز ، هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مى‏دارد» . سپس در موطنى ديگر گرد مى‏آيند كه در آن جا مى‏گريند ، به طورى كه اگر آن صداها براى مردم دنيا آشكار شود ، همه خلايق
را از را از زندگى‏شان باز مى‏دارد و كوه‏ها از هم مى‏شكافند ، مگر آنچه خدا بخواهد . پس پيوسته مى‏گريند تا جايى كه خون گريه مى‏كنند . سپس در موطنى ديگر گرد مى‏آيند و در آن جا از آنها مى‏خواهند كه سخن بگويند . پس مى‏گويند : «به پروردگارمان خدا سوگند كه ما مشرك نبوده‏ايم» و به كارهايى كه مى‏كرده‏اند ، اقرار نمى‏كنند . از اين رو ، لذا خداوند بر دهان‏هايشان مُهر مى‏زند و از دست‏ها و پاها و پوست‏ها مى‏خواهد كه سخن بگويند ، و آنها به سخن مى‏آيند و به هر گناهى كه از ايشان سر زده است ، گواهى مى‏دهند . آن گاه مهر از زبان‏هايشان برداشته مى‏شود و به پوست‏ها و دست‏ها و پاهاى خود مى‏گويند : چرا عليه ما گواهى داديد؟ و آنها مى‏گويند : ما را همان خدايى به سخن آورد كه هر چيزى را به سخن آورده است .
سپس در موطنى ديگر گرد مى‏آيند و از همه خلايق خواسته مى‏شود كه سخن گويند و هيچ كس زبان به سخن نمى‏گشايد ، «مگر كسى كه خداى مهربان به او اجازه دهد و حقيقت را مى‏گويد» . سپس در موطنى ديگر گرد مى‏آيند و در آن جا با يكديگر مجادله مى‏كنند و برخى خلايق ، برخى ديگر را محكوم مى‏كنند و اين همان گفتن [حقيقت در سخن خداوند است] . همه اينها پيش از حسابرسى است ، و چون كار حسابرسى شروع شود ، هر فردى به كار خود مشغول مى‏گردد . از خداوند ، بركت آن روز را مى‏خواهيم .

1.در بيشتر منابع اين حديث، به جاى «كشف عنه بصير» ، جمله : «كشف له حيث يصير» يا «كشف له عن حيث يصير» آمده كه معنايش اين است: «آن جا كه به سويش روان است [يعنى جايگاهش در دوزخ] ، برايش مكشوف مى‏شود»، و ظاهرا اين ضبط جمله ، درست‏تر است ، و اللّه‏ أعلم .


بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث
224

۲۴۸. الإمام عليّ عليه ‏السلام ـ في خُطبَةٍ بَليغَةٍ خالِيَةٍ مِنَ الأَلِفِ في أحوالِ الإِنسانِ يَومَ القيامَةِ ـ : يُلجِمُهُ ۱ عَرَقُهُ ، ويَحفِزُهُ ۲ قَلَقُهُ ، عَبَرتُهُ غَيرُ مَرحومَةٍ ، وصَرخَتُهُ غَيرُ مَسموعَةٍ ، وحُجَّتُهُ غَيرُ مَقبولَةٍ ، وتَؤولُ ۳ صَحيفَتُهُ ، وتُبَيَّنُ جَريرَتُهُ ، ونَطَقَ كُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ ، فَشَهِدَت عَينُهُ بِنَظَرِهِ ، ويَدُهُ بِبَطشِهِ ، ورِجلُهِ بِخَطوِهِ ، وجِلدُهُ بِمَسِّهِ ، وفَرجُهُ بِلَمسِهِ ، ويُهَدِّدُهُ مُنكَرٌ ونَكيرٌ ، وكَشَفَ عَنهُ بَصيرٌ ، فسُلسِلَ جِيدُهُ ۴ ، وغُلَّت يَدُهُ ، وسيقَ يُسحَبُ وَحدَهُ ، فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِكَربٍ شَديدٍ ، وظَلَّ يُعَذَّبُ في جَحيمٍ ، ويُسقى شَربَةً مِن حَميمٍ ، تَشوي وَجهَهُ ، وتَسلَخُ جِلدَهُ ، يَضرِبُهُ زَبنيَتُهُ ۵ بِمِقمَعٍ مِن حَديدٍ ، يَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نُضجِهِ بِجِلدٍ جَديدٍ ، يَستَغيثُ فَيُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمَ ، ويَستَصرِخُ فَيَلبَثُ حُقُبَهُ ۶ بِنَدَمٍ ، نَعوذُ بِرَبٍّ قَديرٍ مِن شَرِّ كُلِّ مَصيرٍ . ۷

۲۴۹. تفسير العيّاشي عن أبي معمّر السّعديّ : أَتى عَلِيّا عليه ‏السلام رَجُلٌ فَقالَ : يا أَميرَ المُؤمِنينَ ، إِنّي شَكَكتُ في كِتابِ اللّه‏ِ المُنزَلِ ، فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه ‏السلام : ثَكِلَتكَ أُمُّكَ ، وَكَيفَ شَكَكتَ في كِتابِ اللّه‏ِ المُنزَلِ ؟ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : لِأَنّي وَجَدتُ الكِتابَ يُكَذِّبُ بَعضُهُ بَعضا وَيَنقُضُ بَعضُهُ بَعضا ! قالَ : فَهاتِ الَّذي شَكَكتُ فيهِ ، فَقالَ : لِأَنَّ اللّه‏َ يَقُولُ : «يَومَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ المَلَـائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إلَّا مَن أَذِنَ لَهُ الرَّحمَـنُ وَ قَالَ صَوَابًا» ۸ ، وَيَقُولُ حَيثُ استُنطِقُوا ، قالَ اللّه‏ُ : «وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشرِكِينَ» ، ويقول : «يَومَ القِيَـمَةِ يَكفُرُ بَعضُكُم بِبَعضٍ وَيَلعَنُ بَعضُكُم بَعضًا» ، وَيَقُولُ : «إِنَّ ذَ لِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهلِ النَّارِ» ، وَيَقُولُ «لَا تَختَصِمُوا لَدَىَّ» ، وَيَقُولُ : «اليَومَ نَختِمُ عَلَى أَفوَ هِهِم وَ تُكَلِّمُنَا أَيدِيهِم وَ تَشهَدُ أَرجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَكسِبُونَ» ، فَمَرَّةً يَتَكَلَّمونَ ، وَمَرَّةً لا يَتَكَلَّمُونَ ، وَمَرَّةً يُنطِقُ الجُلودَ وَالْأَيْدِيَ وَالْأَرْجُلَ ، وَمَرَّةً لا يَتَكَلَّمُونَ إلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقالَ صَواباً ، فَأَنّى ذلِكَ يا أَميرَ المُؤمِنينَ ؟
فَقالَ لَهُ عليه ‏السلام : إِنَّ ذلِكَ لَيسَ في مَوطِنٍ واحِدٍ ، وهِيَ في مَواطِنَ في ذلِكَ اليَومِ الَّذي مِقدارُهُ خَمسونَ أَلفَ سَنَةٍ ، فَجَمَعَ اللّه‏ُ الخَلائِقَ في ذلِكَ اليَومِ في مَوطِنٍ يَتَعارَفونَ فيهِ ، فَيُكَلِّمُ بَعضُهُم بَعضا وَيَستَغفِرُ بَعضُهُم لِبَعضٍ ، اُولئِكَ الَّذينَ بَدَت مِنهُم الطّاعَةُ مِنَ الرُّسُلِ وَالْأَتْباعِ ، وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقْوى في دارِ الدُّنْيا . وَيَلْعَنُ أَهْلُ المَعاصي_'۲۰بَعضُهم بَعضا مِنَ الَّذينَ بَدَت مِنهُمُ المَعاصي في دارِ الدُّنيا ، وَتَعاوَنوا عَلَى الظُّلمِ وَ العُدوانِ في دارِ الدُّنيا ، وَالمُستَكبِرُونَ مِنهُم ، وَالمُستَضعَفُونَ يَلعَنُ بَعضُهُم بَعضا وَ يُكَفِّرُ بَعضُهُم بَعضا .
ثُمَّ يُجمَعُونَ في مَوطِنٍ يَفِرُّ بَعضُهُم مِن بَعضٍ ، وَذلِكَ قَولُهُ «يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن أَخِيهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ * وَ صَـحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» إِذا تَعاوَنوا عَلَى الظُّلمِ وَالعُدوانِ في دارِ الدُّنيا «لِكُلِّ امرِئٍ مِّنهُم يَومَـئِذٍ شَأنٌ يُغنِيهِ» .
ثُمَّ يُجمَعونَ في مَوطِنٍ يَبكُونَ فيهِ ، فَلَو أَنَّ تِلكَ الْأَصْواتَ بَدَتْ لِأَهْلِ الدُّنْيا
لَأَذْهَلَتْ جَميعَ الْخَلائِقِ عَنْ مَعايِشِهمْ ، وَصَدَعَتِ الْجِبالَ إلَّا ما شاءَ اللّه‏ُ ، فَلا يَزالونَ يَبكونَ حَتّى يَبكونَ الدَّمَ .
ثُمَّ يَجتَمِعونَ في مَوطِنٍ يُستَنطَقُونَ فيهِ ، فَيَقُولونَ : «وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشرِكِينَ» ولا يُقِرّونَ بِما عَمِلوا ، فَيُختَمُ عَلى أَفواهِهِم وَيُستَنطِقُ الا?يدِي وَالا?رجُلُ وَالجُلُودُ ، فَتَنطِقُ ، فَتَشهَدُ بِكُلِّ مَعصِيَةٍ بَدَت مِنهُم ، ثُمَّ يُرفَعُ الخاتَمُ عَن أَلسِنَتِهِم فَيَقولونَ لِجُلودِهِم وَأَيديهِم وَأَرجُلِهِم : لِمَ شَهِدتُم عَلَينا ؟ فَتَقولُ : أَنطَقَنا اللّه‏ُ الَّذي أَنطَقَ كُلَّ شَيءٍ !
ثُمَّ يَجْتَمِعونَ في مَوطِنٍ يُستَنطَقُ فيهِ جَميعُ الخَلائِقِ ، فَلا يَتَكلَّمُ أَحَدٌ « إلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَـنُ وَ قَالَ صَوَابًا » . وَيَجتَمِعونَ في مَوطِنٍ يَختَصِمونَ فيهِ ، وَيُدانُ لِبَعضِ الخَلائِقِ مِن بَعضٍ ، وَهُوَ القَولُ ، وَذلِكَ كُلُّهُ قَبلَ الحِسابِ . فَإِذا أُخِذَ بِالحِسابِ شُغِلَ كُلُّ اِمرِئٍ بِما لَدَيهِ ، نَسأَلُ اللّه‏َ بَرَكَةَ ذلِكَ اليَومِ . ۹

1.يُلجِمُهم : يصل إلى أفواههم فيصير لهم بمنزلة اللجام يمنعهم من الكلام (النهاية : ج ۴ ص ۲۳۴ «لجم») .

2.الحَفَز : الحَثّ والإعجال (النهاية : ج ۱ ص ۴۰۷ «حفز») .

3.آل يَؤُول : أي رجع وصار إليه (النهاية : ج ۱ ص ۸۰ «أول») .

4.الجيد : العُنُق (النهاية : ج ۱ ص ۳۲۴) .

5.الزَّبَانِيَة : الغلاظ الشداد واحدهم زبنيّة (تاج العروس : ج ۱۸ ص ۲۵۵ «زبن») .

6.الحُقُب : ثمانون سنة من سنين الآخرة ، جمعها أحقاب (مجمع البحرين : ج ۱ ص ۴۳۱ «حقب») .

7.المصباح للكفعمي : ص ۹۷۰ ، أعلام الدين : ص ۷۳ نحوه ، بحارالأنوار : ج ۷۷ ص ۳۴۲ ح ۲۸ ، شرح نهج البلاغة : ج ۱۹ ص ۱۴۲ ، كفاية الطالب : ص ۳۹۶ عن أبي صالح وكلاهما نحوه ، كنزالعمّال : ج ۱۶ ص ۲۱۲ ح ۴۴۲۳۴ .

8.. النبأ : ۳۸ .

9.تفسير العيّاشي : ج ۱ ص ۳۵۷ ح ۱۶ ، التّوحيد : ص ۲۵۵ ح ۵ عن أبي المعمر السّعداني ، الاحتجاج : ج ۱ ص ۵۶۱ ح ۱۳۷ كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۷ ص ۳۱۳ ح ۷ .

  • نام منبع :
    بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همكاری: سیّد رسول موسوی، ترجمه: حمیدرضا شیخی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 13785
صفحه از 792
پرینت  ارسال به