47
پژوهشي در فرهنگ حيا

حيا ، فطرى يا فرهنگى ؟

با توجّه به آنچه گفته شد ، مى توان به مسئله فطرى بودن يا فرهنگى بودن حيا نيز پرداخت . يكى از مسائل دامنه دار ، اين است كه آيا امورى همچون حيا ، فطرى اند يا فرهنگى ؟ اگر حيا فطرى باشد ، يك پديده انسانى است كه تابع فرهنگ خاصّى نبوده ، دو ويژگى خواهد داشت : يكى اين كه در همه انسان ها مشترك خواهد بود و ديگرى اين كه ثابت بوده ، بر اثر گذر زمان ، تغيير نخواهد كرد . امّا اگر فرهنگى باشد ، تابع فرهنگ هر جامعه خواهد بود و لذا ، نه مشترك ميان همه انسان ها خواهد بود و نه ثابت و تغييرناپذير ؛ بلكه ممكن است در برخى انسان ها حيا وجود داشته باشد و در برخى ديگر ، نه ؛ و ممكن است روزگارى حيا در ميان مردم وجود داشته باشد ، امّا روزگارى برسد كه حيا از ميان آنان ، رخت بربندد .
بنا بر اين ، سؤالْ اين است كه آيا انسان ، چون انسان است ، شرم دارد و يا چون تابع فلان فرهنگ يا فلان دين است ، شرم دارد ؟ آيا علّت حيا ، انسانيت است يا ديانت و فرهنگ ؟ برخى با نفى اصالت ارزش هاى انسانى و فطرى بودن آنها و از جمله حيا ، بر اين باورند كه ارزش ها ، ساخته فرهنگ ها و اديان هستند و اصالت انسانى و فطرى ندارند . مى گويند هر فرهنگ و تمدّنى ، يك سرى از ارزش ها را توليد مى كند و ممكن است پس از مدّتى ، ارزش هاى جديد ديگرى بيافريند و ارزش هاى كهنه را كنار بگذارد . پس نتيجه مى گيريم كه اين گونه امور ، فطرى و اصيل نيستند .
اينان براى اثبات ادّعاى خود ، ممكن است به دو چيز استناد كنند . يكى از آن دو ، تفاوت فرهنگ هاست . ممكن است بگويند تفاوت فرهنگ ها ، دليل غير فطرى بودن ارزش هاست ؛ مقتضاى فطرى بودن ارزش ها ، يكسانى و همسانى آنها در تمام فرهنگ ها و زمان هاست ؛ امّا بر خلاف آن ، شاهد


پژوهشي در فرهنگ حيا
46

وحدت نابه هنجارى عرفى قائل شد ، چه وحدت در طول زمان و چه وحدت در عرض زمان .
هر رفتارى در هر فرهنگى معناى خاصّى دارد . يكى از پژوهشگران در اين زمينه مى گويد :
در برخى فرهنگ ها انتظار مى رود كسانى كه عزيزى را از دست داده اند ، با گريه و مويه ، بازگشت او را آرزو كنند . در برخى ديگر ، انتظار مى رود افراد داغديده برقصند ، آواز بخوانند و شادى كنند . در اروپا [ و برخى كشورهاى شرقى و كشورهاى اسلامى] ، وقتى دو مرد در خيابان به هم مى رسند ، ممكن است يكديگر را در آغوش بگيرند و ببوسند ؛ امّا در امريكا چنين رفتارى ناپسند است . ۱
اين امر مى تواند منشأ سوء تفاهم شود . وقتى كسى از جغرافياى فرهنگى خود ، وارد جغرافياى فرهنگى ديگرى مى شود ، ممكن است شاهد رفتارهايى باشد كه از نظر او شرم آور است و ممكن است رفتارهايى از او سر بزند كه از نظر فرهنگ ميزبان ، شرم آور باشد . مثلاً در برخى فرهنگ ها ، تعارف زياد ، نشانه دوستى و ميهمان نوازى است ؛ امّا همين رفتار در برخى فرهنگ هاى ديگر ، نشانه ناراحتى ميزبان از حضور ميهمان ، ارزيابى مى شود . به همين جهت ، اگر شخصى داراى فرهنگ اوّل ، ميهمان كسى شود كه داراى فرهنگ دوم است و با چنين رفتارى از سوى ميزبان خود مواجه شود ، آن را شرم آور و گستاخانه تلقى خواهد كرد . بنا بر اين ، بهتر است در تعامل ميان فرهنگ ها ، به اين امور توجّه شود و هر يك از طرفين ، در ارزيابى رفتار ديگرى شتاب نكند و احتمال دهد كه ممكن است چنين رفتارى در فرهنگ طرف مقابل ، عادى بوده ، مطابق عرف جامعه خود او باشد .

1.زمينه روان شناسى هيلگارد ، ج ۱ ، ص ۷۳۵ .

  • نام منبع :
    پژوهشي در فرهنگ حيا
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9614
صفحه از 388
پرینت  ارسال به