استفاده شده است . انزجار (بيزارى) ، غير از انقباض است و نشان مى دهد كه از ديدگاه اين تعريف ، حيا ، همراه با انزجار و نفرت از موضوع حيا نيز هست .
۳ . حيا ، نورى است كه جوهرش صدر ايمان است و تفسيرش توقّف در هر چيزى كه مخالف توحيد و معرفت باشد . ۱
در اين تعريف ، فقط به جنبه بازدارندگى حيا اشاره شده و از بيان حالت هاى روانى آن و همچنين ويژگى هاى موضوع حيا ، چيزى به چشم نمى خورد .
۴ . حيا ، عبارت است از انقباض نفس از چيزى و ترك كردن آن به خاطر ترس از سرزنش شدن . ۲
در اين تعريف نيز به مسئله انقباض روانى اشاره شده و علّت آن ، ترس از سرزنش مردم دانسته شده ولى به اين نكته كه موضوع حيا چيست يا چه ويژگى هايى دارد ، اشاره نشده است .
۵ . حيا ، خصلتى است كه انسان را بر ترك كردن فعل قبيح و جلوگيرى از كوتاهى كردن در حقّ ديگران بر مى انگيزد . ۳
در اين تعريف ، به جنبه بازدارندگى اشاره شده و به يكى از مصاديق آن نيز تصريح شده است .
۶ . حيا ، دگرگونى حال و حالت انكسار (تأثّر) درونى است كه انسان به جهت ترس از آنچه مايه سرزنش است ، دچار آن مى شود . ۴
در اين تعريف ، از چيزى به نام انكسار يا شكستگى روانى ياد شده است . شايد اين ، همان چيزى باشد كه در روان شناسى از آن با عنوان «فروريختگى
1.مصباح الشريعة ، ص ۵۱۰ .
2.نضرة النعيم ، ج ۵ ، ص ۱۷۹۵ (به نقل از : التعريفات ، ص ۴۹ ؛ التوقيف على مهمّات التعاريف ، ص ۱۵۰) .
3.همان ، ص ۱۷۹۷ (به نقل از : رياض الصالحين ، ص ۲۷۲ ؛ الفتح ، ج ۱ ، ص ۵۲ ؛ دليل الفاتحين ، ج ۳ ، ص ۱۵۸) .
4.همان ، ص ۱۷۹۶ (به نقل از : الفتح ، ج ۱ ، ص ۵۲ ؛ فضل اللّه الصمد ، ج ۲ ، ص ۵۴) .