براى او فاش مى كنيم . براى مثال ، دو غريبه اى كه در يك مسافرت هوايى طولانى كنار هم نشسته اند و مى دانند اين «اولين و آخرين» برخورد آنهاست ، در مورد مسائل خصوصى و احساسى اى با هم صحبت مى كنند كه اگر قرار بود يكديگر را مدام ببينند ، هرگز در مورد آنها صحبت نمى كردند . ۱
آسيب شناسى گم نامى (ناشناختگى)
همان گونه كه روشن شد ، گم نامى سبب كاهش حيا و افزايش خطا مى شود . در وضعيت گم نامى ، از آن جا كه هويت اصلى افراد ، پنهان است ، انجام دادن خطا ، ضربه اى به آن وارد نمى سازد . نظارت ، وقتى بازدارنده است كه شخصيت و باطن افراد ، به هم نظر انداخته باشند ، نه چشم هاى سر . ديدن جسم ، حيا برانگيز نيست ؛ نظر به هويت افراد ، بازدارنده است و لذا پديده گم نامى ، حياى از مردم را بى اثر مى سازد و كسانى كه فقط از مردم حيا مى كنند ، در موقعيت گم نامى ، بى دفاع مى مانند . يكى از جامعه شناسان معتقد است كه مناطق شهرى ، بويژه در آن جايى كه جمعيتْ متراكم است ، يك محيط «ناآشنايى» پديد مى آورد و روابط مردم ، چنان نيست كه منجر به شناسايى عميق شخصيت يكديگر شود و در اين گونه جوامع ، انسان به مثابه يك شى ء تلقّى مى شود . وى تصريح مى كند كه زندگى شهرى جدا سرّى آميخته با گم نامى و بى نامى است . اين نوع بيگانگى فرد در شهرهاى بزرگ ، در برابر آشنايى هاى بسيار نزديك ساكنان روستاها و شهرهاى كوچك قرار مى گيرد . اگر چه بى نامى در روستاها غير ممكن است ، امّا از ويژگى ساكنان شهرها به شمار مى رود . وى سپس به اين نكته اشاره مى كند كه هر قدر روابط صميمانه كاهش يابد و فرد ، گم نام تر شود ، از نظارت آشنايان ، بيشتر رها مى شود و زمينه براى انحراف نُرم هاى (معيارهاى) جامعه بيشتر پديد