157
پژوهشي در فرهنگ حيا

براى او فاش مى كنيم . براى مثال ، دو غريبه اى كه در يك مسافرت هوايى طولانى كنار هم نشسته اند و مى دانند اين «اولين و آخرين» برخورد آنهاست ، در مورد مسائل خصوصى و احساسى اى با هم صحبت مى كنند كه اگر قرار بود يكديگر را مدام ببينند ، هرگز در مورد آنها صحبت نمى كردند . ۱

آسيب شناسى گم نامى (ناشناختگى)

همان گونه كه روشن شد ، گم نامى سبب كاهش حيا و افزايش خطا مى شود . در وضعيت گم نامى ، از آن جا كه هويت اصلى افراد ، پنهان است ، انجام دادن خطا ، ضربه اى به آن وارد نمى سازد . نظارت ، وقتى بازدارنده است كه شخصيت و باطن افراد ، به هم نظر انداخته باشند ، نه چشم هاى سر . ديدن جسم ، حيا برانگيز نيست ؛ نظر به هويت افراد ، بازدارنده است و لذا پديده گم نامى ، حياى از مردم را بى اثر مى سازد و كسانى كه فقط از مردم حيا مى كنند ، در موقعيت گم نامى ، بى دفاع مى مانند . يكى از جامعه شناسان معتقد است كه مناطق شهرى ، بويژه در آن جايى كه جمعيتْ متراكم است ، يك محيط «ناآشنايى» پديد مى آورد و روابط مردم ، چنان نيست كه منجر به شناسايى عميق شخصيت يكديگر شود و در اين گونه جوامع ، انسان به مثابه يك شى ء تلقّى مى شود . وى تصريح مى كند كه زندگى شهرى جدا سرّى آميخته با گم نامى و بى نامى است . اين نوع بيگانگى فرد در شهرهاى بزرگ ، در برابر آشنايى هاى بسيار نزديك ساكنان روستاها و شهرهاى كوچك قرار مى گيرد . اگر چه بى نامى در روستاها غير ممكن است ، امّا از ويژگى ساكنان شهرها به شمار مى رود . وى سپس به اين نكته اشاره مى كند كه هر قدر روابط صميمانه كاهش يابد و فرد ، گم نام تر شود ، از نظارت آشنايان ، بيشتر رها مى شود و زمينه براى انحراف نُرم هاى (معيارهاى) جامعه بيشتر پديد

1.مهارت هاى اجتماعى در ارتباطات ميانْ فردى ، اون هارجى ، ص ۲۴۳ .


پژوهشي در فرهنگ حيا
156

امر ، در مسافرت هاى تابستانى و بخصوص در مناطق دريايى ، افزايش بيشترى مى يابد . رفتار مسافران سواحل دريا با رفتار آنان در شهرهاى خود ، متفاوت است . فورت لادرديل ، نام منطقه اى ساحلى در ايالت فلوريداى امريكاست كه هر ساله در فصل بهار ، دانشجويان دختر و پسر امريكايى به آن جا سفر كرده ، مدّت يك هفته اقامت مى كنند . تافلر معتقد است آنچه اين جوانان را جذب مى كند ، چيزى فراتر از سكس و آفتاب است ؛ زيرا اين چيزها را در جاى ديگر نيز مى توان يافت . انگيزه آنان بيشتر احساس آزادى و رهايى از مسئوليت است . يك دختر دانشجوى نوزده ساله اهل نيويورك مى گويد :
[ اين جا] آدم از كارى كه مى كند و از حرفى كه مى زند ، اصلاً نگران نيست ؛ چون راستش را بخواهيد ، آدم ، ديگر آنها را نمى بيند . ۱
به اين جمله يك بار ديگر توجّه كنيد : «آدم ، ديگر آنها را نمى بيند» و اين ، يعنى ناشناخته بودن و گم نامى . وقتى انسان در جمعى گم نام باشد ، از حضور آنان ، شرم نمى كند و كارهايى را انجام مى دهد كه در جمع آشنايان (يعنى كسانى كه آدم ، دوباره آنها را خواهد ديد) ، حاضر به انجام دادن آن نيست . آنچه فورت لادرديل در اختيار جوانان قرار مى دهد ، گم نامى است و گم نامى ، شرم و حيا را كنار مى زند .
وقتى دو نفر براى اولين بار يكديگر را مى بينند ، بيشتر احتمال دارد به افشاى حقايق (نام ، شغل ، محل اقامت و .. .) بپردازند و احتمال انجام افشاهاى احساسى توسط آنها كم است («من از ميهمانى هاى شلوغ بيزارم» ، «من موسيقى را دوست دارم» و ...) . دليل اين امر ، آن است كه ابراز مسايل خصوصى خطرناك تر است ، و افشاكننده را آسيب پذيرتر مى سازد ؛ اما وقتى مطمئن مى شويم كه اين مخاطب غريبه را ديگر هرگز نمى بينيم ، مطالب عميق ترى را

1.همان ، ص ۹۶ .

  • نام منبع :
    پژوهشي در فرهنگ حيا
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9742
صفحه از 388
پرینت  ارسال به