151
پژوهشي در فرهنگ حيا

بر همين اساس ، تافلر ، نظريه «انسان مُدولى» يعنى انسان « دورانداختنى و جانشين پذير (Modular) » را تبليغ مى كند . وى معتقد است كه عميق شدن روابط ميان انسان ها ، موجب محدوديت مى شود( !) . وى ، ناخودآگاه والبته با بيانى منفى به مسئله «حياى از مردم» اشاره كرده است . حيا ، نتيجه روابط عميق و محترمانه اى است كه امثال تافلر ، آن را محدوديت دانسته ، بر آن مى تازند و در مقابل ، بى حيايى نتيجه كاهش روابط عميق و محترمانه اى است كه امثال تافلر ، آن را آزادى ناميده و مى ستايند . وى تصريح مى كند :
هر رابطه اى تقاضاها و انتظاراتى را در بردارد و رابطه بين دو نفر ، هر چند نزديك تر و آميخته تر باشد ، فشارهايى كه هر يك براى تحقّق و برآوردن انتظارات بر ديگرى اعمال مى كند ، بيشتر مى شود . هر چه رابطه جامع تر و نزديك تر باشد ، مدول هاى بيشترى وارد و به كار گرفته مى شوند و بالطبع ، تقاضاهايى كه ما از يكديگر داريم ، بيشتر مى شود . ۱
او تصريح مى كند كه در رابطه مدولى (Modular) ، ما فقط به فايده اى كه فرد مقابل مى تواند براى ما داشته باشد ، مى انديشيم و براى ما هيچ فرقى ندارد كه او چه اعتقاداتى دارد و چه مى كند . او نيز ما را آزاد مى گذارد كه بى دين باشيم يا ديندار ، همجنس باز باشيم يا غير همجنس باز ، كمونيست باشيم يا ضد كمونيست . ۲ همه اينها نشان مى دهد كه گم نامى و كاهش روابط ميان انسان ها ، تا چه اندازه مى تواند به كاهش شرم بينجامد . بنا بر اين ، كلان شهرها قلمرو گم نامى افراد را گسترش مى دهند و بدين سان ، خاكريز ديگرى را كه مى توانست از هجوم زشتى ها جلوگيرى كند ، تخريب مى كنند . دكتر لِگِن هاوْزِن ، انديشمند امريكايى مقيم ايران ، معتقد است كه تمدّن جديد ، قلمرو گم نامى افراد را گسترش داده است . لذا افراد از يكديگر شرم نمى كنند . وى ريشه اين پديده را در مادّى گرايى دانسته ، مى گويد : مادى گرايى ، تعاليم دينى را تكذيب مى كند . به

1.همان ، ۹۸ .

2.همان جا .


پژوهشي در فرهنگ حيا
150

هاروِى كاكْس معتقد است كه تعدّد روابط ما با ديگران ، سبب شده تا « عمق روابط » ، كاهش يابد . ۱ تافلر نيز تصريح مى كند كه تعدّد روابط ، به « كاهش مدّت ارتباط » منجر شده است :
كاهش يافتن مدّت زمان متوسط در روابط انسانى را مى توان به عبارت و احتمالى ، نتيجه زياد شدن تعداد چنين روابطى دانست . امروز يك شهرنشين متوسط به احتمال بسيار در طى يك هفته بيشتر از يك روستايى دوران فئوداليسم در طى يك سال و حتّى شايد در طول همه عمرش ، با آدم ها تماس پيدا مى كند . ترديدى نيست كه در بين پيوندهاى آن روستايى با ديگران ، تعدادى روابط ناپايدار نيز موجود بود ؛ امّا بيشتر مردمى كه او آنان را مى شناخت ، در سراسر زندگى اش تغيير نمى كردند . يك فرد شهرنشين نيز ممكن است با گروه معيّنى از مردم ، رابطه متقابلى داشته باشد كه مدّت هاى مديد به طول انجامد ؛ امّا در عين حال با صدها و بلكه با هزاران نفر ديگر نيز برخورد دارد كه ممكن است فقط يكى دوبار آنان را ببيند و سپس براى هميشه در بوته فراموشى و بى نامى گم شوند . ۲
اين ، دقيقا همان چيزى است كه ما از آن به عنوان «گم نامى در جمع» ياد كرديم . هر چند همه زندگى را گم نامى فرانگرفته ، امّا روح حاكم بر كلان شهرها و تمدّن جديد شهرنشينى ، همين است .
همان گونه كه از لوئيس ويرت نقل كرديم ، در اين شيوه زندگى ، روابط بر اساس برآوردن نيازها شكل مى گيرد . تافلر نيز در اين باره چنين تصريح مى كند :
ما با اكثر مردمِ گرداگرد خود ، روابط محدودى برقرار مى كنيم . ما چه آگاهانه و چه غير آگاهانه ، روابط خود را با اكثر مردم بر حسب كاركرد ، تعيين مى نماييم . ۳

1.همان ، ص ۹۷ .

2.همان ، ص ۹۹ .

3.همان ، ص ۹۶ .

  • نام منبع :
    پژوهشي در فرهنگ حيا
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9932
صفحه از 388
پرینت  ارسال به