مى دارد و انسان نيز او را دوست دارد و همه جا حاضر و ناظرش مى داند .
نكته ديگر ، اين كه مى توان با يادآورى پاداش حياورزى از سوى خداوند ، اين ويژگى را نيز در مردم برانگيخت و آنان را به نسبت به اين مسئله حسّاس كرد و تشويق نمود . پيشوايان دين در برخى موارد از همين روش استفاده كرده اند . مثلاً رسول خدا خطاب به مردم مى فرمايد كه روز قيامت ، خداوند به گروهى از امّت من بال هايى مى دهد كه با آنها يكسره از قبر به بهشت مى روند و حساب و كتاب و پل صراط را نمى بينند . وقتى فرشتگانْ علّت را جويا مى شوند ، دو خصلت را عامل رسيدنشان به اين مقام ذكر مى كنند :
۰.كُنّا إذا خَلَونا نَستَحيي أن نَعصِيَهُ ونَرضى بِاليَسيرِ مِمّا قَسَمَ لَنا . ۱
۰.وقتى خلوت مى كرديم ، شرم مى كرديم كه معصيت او را انجام دهيم ، و به روزىِ اندكى كه قسمت ما كرده بود ، راضى بوديم .
و فرشتگان با شنيدن اين جملات مى گويند : اين مقام ، حقّ شماست .
خلاصه اين كه حاضر دانستن خداوند ، خلوت را به حضور تبديل مى كند و از آسيب ها ايمن مى سازد و به همين جهت ، اولياى دين براى بازدارى مردم از گناه ، به مسئله حضور و نظارت خداوند ، توجّه مى دادند . مثلاً وقتى از رسول خدا مى پرسيدند كه آيا در تنهايى مى توانيم كشفِ عورت كنيم ، حضرت پاسخ مى داد :
۰.فَاللّهُ أحَقُّ أن يُستَحيى مِنهُ مِنَ النّاسِ . ۲
۰.خداوند ، بيش از مردم ، سزاوار است كه از او شرم شود .
روايت شده كه شخصى به حضور امام حسين عليه السلام رسيد و گفت : من مرد گنهكارى هستم و توان مقاومت در برابر معصيت را ندارم . مرا موعظه كن .