همچنان بسط یافتند، پرشمار شدند و معانی تازهای پیدا کردند.
بررسی مقایسهای درباره هرمنوتیک طبری (تفسیر بالمأثور)، ابن سینا (د. ۱۰۳۷م) (تفسیر فلسفی) و ابن عربی (د. ۱۲۴۰م) (تفسیر عرفانی) نشان داده است که حتی روشهای بسیار متباعدی که این سه شخص ارائه کردهاند، چیزی نیستند جز جلوهگریهایی از همان سنت کلی [[هرمنوتیک اسلامی]].۱ بااینحال، این سه نفر از این جهت که سه دیدگاه هرمنوتیکی تأثیرگذارتر در اسلام سُنّی را به نمایش میگذارند، بسیار آموزندهاند. ازاینرو عجیب نیست که شبیه این مفسران را در سنت شیعی هم میتوان دید.
هرمنوتیک سنت تفسیری شیعه
هرمنوتیک شیعی با خط سیر و هویت متمایز خود بهعنوان یک «سنّت کِهتر» در بسترِ، و در گفتوگو با، سنت تفسیریِ بزرگتری شکل گرفت که مفسران سنّی مانند طبری، زمخشری (د. ۵۳۸/۱۱۴۴)، فخرالدین رازی (د. ۶۰۰/۱۲۰۴) و ابنکثیر (د. ۷۷۴/۱۳۷۳) آن را نمایندگی میکردند. خودِ شیوههای تفسیرگری در سنت تفسیری شیعی نیز، غالباً بسته به پیشامدهای سیاسی اجتماعیِ حادث برای این گروه، بسیار متنوعاند. همچنین مهم است که به یاد داشته باشیم تشیّع در وهله نخست، ناظر به چند سنت کاملاً متمایز (زیدی، اسماعیلی، دوازدهامامی) است. بحث ذیل منحصر به هرمنوتیکِ تفسیر در سنت دوازدهامامی است.
از نظر شیعیان، خداوند نه فقط قرآن ( تنزیل)، بلکه تأویل و تفسیر آن را نیز بر محمد[[ص]] وحی کرد. این دانش در سلسله امامانی که جانشین او شدند، به همراه دیگر نشانههای پرشمارِ ولایتشان، از امامی به امام دیگر انتقال یافت. گرچه امامان هرگز، همانند محمد[[ص]]، دریافتکننده الهامهای پیامبرانه (وحي) دانسته نشدهاند، بااینحال اعتقاد بر این است که به آنان علم داده میشده و با فرشتگان در ارتباط (مُحَدَّث) بودهاند. این بدین معنی است که، در سرتاسر دوره بین وفات پیامبر تا آغاز غیبت کبرای دوازدهمین امام (۹۴۱م)، نوعی هرمنوتیک مبتنی بر ولایت۲ وجود داشته است؛ یعنی هدایت بیخطا، که شامل تفسیرگریِ صحیح قرآن هم میشد، به واسطه امامت در دسترسِ اجتماع بود. بدین
1.. P. Heath, "Creative Hermeneutics: A Comparative Analysis of Three Islamic Approaches,” Arabica ۳۶, ۱۹۸۹, pp. ۱۷۳-۲۱۰ [[ب.ت: هیث، «هرمنوتیک خلاق»]].
2.hermeneutics of authority