را روشن میسازد، حالتی که متفاوت و پیچیدهتر از مسئله وضع اولیه است. حتی اگر ما دریابیم که چند نفر یا گروهی از افراد مدلولهای خاصی را به الفاظ خاصی نسبت دادهاند، این برای فهم آن موضوعِ واقعاً حیاتی (یعنی چگونگی حرکت ذهن بین الفاظ و دلالتهای معناشناختیشان) کافی نخواهد بود.
هرچند بایستی وضع اولیهای وجود داشته باشد، الفاظ میتوانند در معانی متفاوتی به کار روند. کاربرد مجازی ( استعمال المجازي) این گونه عمل میکند که «لفظ در معنایی غیر از معنایی که برای آن وضع شده به کار میرود، اما این معنای دوم هم در برخی از جهات شبیه است به ( یُشابِهُ بِ) معنایی که لفظ در اصل برای آن وضع شده است. برای مثال، درباره عالِمی که دارای دانش فراوانی است، از آن جهت واژه «دریا» (بحر) به کار برده میشود که [[علم او]] در گستردگی و عظمت به دریا شباهت دارد.»۱ کاربرد مجازی به قرینهای نیاز دارد که آن معنایِ در اصل وضعشده را تغییر دهد، اما یک کاربرد مجازی هم میتواند به موقع خود دلالتی لفظی داشته باشد. از نظر من، این سخن منصفانه است که قرینه قرآنی، قرینهای بهغایت تأثیرگذار بوده باشد که بر انتقال ذهن بین معنا و لفظ اثر میگذاشته است. این گونه میتوانیم طرز برخورد طَبرِسی با آیه ”خداوند بر قلبهاشان مهر زد" را درک کنیم. این آیه تصورِ آیات مشابهی همچون آیه ”بلكه خدا به خاطر كفرشان بر دلهايشان مُهر زده" (طَبَعَ عَلَیها) (نساء۴: ۱۵۵)[۲] را به ذهن متبادر ساخته یا برخی از مضامینی را که با افعالی مشابه بیان میشوند (خَتَمتُ علیک؛ خَتَم عَلیهِ بِالشَمع) تداعی میکند، یا اشاره به «دلها» سبب ایجاد نوع دیگری از ارتباط میشود.
به این شیوه درمییابیم که هرچند طَبرِسی راههای مختلفی را برای فهم یک کلمه خاص پیشنهاد میکند، عملکرد او مبتنی بر نظامی زبانی است که به او اجازه یا رخصت چنین تفاوتهایی را میدهد. در تعلیقههای نوشتهشده بر آیه ۷ سوره ۲ (بقره)، طَبرِسی راههای متفاوتی برای فهم عبارت خَتَمَ عَلَی بیان میکند؛ در این میان برخی مبتنی بر مثالهایی قوی از زبان عربیِ خوب و شایسته، همچون قرآن و شعر کهن هستند؛ اما موارد دیگر، که ظاهرا