247
تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی

همچنین ممکن است اشاره به اینکه ”امامی از سوی خدا هست... ولی یکی از (هفت) سنبل نیست" ( إمام مِن الله... لکن لیس مِن السنابِل) اصلا ناظر به وجود تفاوت درجه‌ای میان حسن[[ع]] و حسین[[ع]] نباشد، بلکه اشاره به امری نَسَبی (یا خونی) داشته باشد: موضوع غیرعادی در مورد حسن[[ع]] تنها همین است که امامت از او به نوادگانش منتقل نشد، بلکه به برادرش منتقل شد و از برادرش به نوادگان برادرش منتقل شد.۱ به عبارت دیگر، اصطلاح سنابل (خوشه‌ها) به احتمال زیاد درباره آن امامانی است که رابطه پدر پسری دارند ـ چنان که نوادگان حسین چنین هستند ــ تا تمثیل دانه‌ها و سنبل‌ها معنایی روشنی پیدا کند: حسین[[ع]] به علت تولید نسل به خوشه تشبیه شده است و امامان نوادگان او هستند، چنین است که حسن[[ع]] را نمی‌توان سنبل به حساب آورد؛ زیرا خط امامت در خاندان علی[[ع]] از طریق فرزندان او ادامه نیافت. این دیدگاهِ فرَق مهم شیعه (زیدیه، امامیه و اسماعیلیه) است.۲

ولی باید تأکید کرد که این تفسیر، که بر اساس آن سنبله نماد امامی است که امامت از او به فرزندش منتقل می‌شود، تنها یک فرضیه است که در هیچ منبعی مؤیدی برای آن ذکر نشده است.۳ به علاوه، این تبیین مشکلِ اصلی این روایت را حل نمی‌کند، یعنی وجود

1.. در تاریخ شیعه این تنها موردی نیست که امامت از یک امام به برادرش منتقل می‌شود. اما در تشیع امامی، قضیۀ حسن[[ع]] و حسین[[ع]] تنها نمونۀ بر حق محسوب می‌شود. ن.ک: الشهرستاني، ملل، ج۱، ص۲۸؛ نیز ن.ک: ص۴۸۸ و پ.۶۹.

2.. هرچند فرق دیگری بوده‌اند که امامتِ نوادگان حسن را مشروع می‌دانسته‌اند. ن.ک: ملل، ج۱، ص۱۵۵؛ ترجمۀ فرانسوی، ص۴۵۷.

3.. در فرهنگ لغت مهم فخر الدین الطریحي البحراني، مجمع البحرین (تهران، ۱۳۰۷، ص۴۸۸، س۳-۶ از پایین) مدخلی برای سنبلة هست. ولی مطالب آن ربطی به موضوع مورد بحث ما ندارد. بررسی کشف‌المطالب شعر عرب باستان در دانشگاه عبری اورشلیم هم فایدۀ چندانی در بر نداشت: تنها مثالی که به شکلی با موضوع ما ارتباط دارد بیت ذیل است که در آن سنابل لقبی برای یک نفر است: (عبدالرحمن بن عبدالله الهاشمي) "وإن هي ضَنَّت عنك أو حيل دونها/ فدعها وقل في ابن الكرام سنابل." جالب است که اصطلاح سنابل برای کسی به کار رفته که نامش ابن الکِرام بوده است. در عین حال، بافت این شعر اجازه نمی‌دهد که دریابیم آیا ابن الکرام مترادف سنابل است یا خیر (ن.ک: ابوالفرج الإصفهاني، کتاب الأغاني، قاهرة، ۱۳۵۱/۱۹۳۲، ج۶، ص۱۱۳، س۵-۷)، نیز قس: مقایسۀ مؤمن با خوشه که در این حدیث آمده است: "مؤمن مانند سنبل است، گاه کج می‌شود و گاه صاف می‌شود (مثل المؤمن کمثل السنبلة تخرّ مرّة و تستقیم مرة)" [مسند ابن حنبل، بیروت، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، ج۳، ص۳۴۹، س۷-۸؛ ص۳۸۷، س۶-۷؛ ص۳۹۴]).


تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
246

انتقال امامت[[ع]] به نوادگان حسین[[ع]]، و نه حسن[[ع]]، سخن به میان آمده است. این روایات تأکید ‌می‌کنند که نوادگان حسین[[ع]] از فضائل پدرشان سود برده‌اند. ازآنجاکه حسین[[ع]]، برعکس برادرش، راه خروج بر دشمنان شیعه، یعنی امویان، را برگزید پس نوادگانش حق دارند که صاحب میراث او شوند، میراثی که به نوادگان حسن[[ع]] نمی‌رسد. نمونه‌ای از این روایات را می‌توان در روایت ذیل که از تفسیر عیاشی برگرفته شده، دید:

به او (جعفر صادق) گفتم۱ مرا در باب انتقال امامت از نوادگان حسن به نوادگان حسین (خروج الإمامة من ولد الحسن إلی ولد الحسین) آگاه کن. ماجرا و سبب آن چیست (ما الحجة فیه)؟ او گفت: بعد از آنکه آنچه از جانب خدا مقدر بود برای حسین پیش آمد ( لمّا حضر الحسین ما حضر من أمر الله)، (خداوند) اجازه نداد که آن ( امامت) به نوادگان برادرش برسد و (اجازه نداد) که میراث آنها شود ( لم یجز أن یَرُدَّها إلی ولد أخیه ولا یوصی بها فیهم). خداوند می‌فرماید (انفال۸: ۷۵): ”خویشاوندان در کتاب خدا، بعضی به بعضی دیگر برتری دارند (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ في‏ كِتابِ اللَّه)."۲ نوادگان (حسین) نسبت به نوادگان برادرش به او نزدیک‌تر بودند ( أقرب رَحِماً)، در نتیجه شایستگی بیشتری برای امامت داشتند. بنابراین این آیه آن (یعنی امامت) را از نوادگان حسن سلب کرده است. امامت به نوادگان حسین انتقال یافت و این آیه حکم کرده است که آن (امامت) تا روز قیامت از آنِ ایشان است (وحَکَمَت بِها الآیة لهم؛ فَهِيَ فیهم إلی یوم القیامة).۳

1.. راوی ابو عمرو زُبَیری (یا زُبَیدی) است که روایات را به نقل از قاسم بن سعید به نقل از جعفر صادق [[ع]] نقل می‌کند. به نظر مامقانی ( تنقیح المقال، نجف، ۱۳۴۹، فصل الکُنی، ص۲۹) وی از عالمان برجسته بوده است.

2.. ابن حزم، الفصل في الملل والأهواء والنحل، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵، ج۴، صص۱۵۷-۱۵۸، تأکید می‌کند که این آیه نصی به نفع امامت در اختیار شیعیان (روافض) قرار داده است.

3.. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۷۲، ح۸۷. روایت دیگری در عیاشی هست که مصرانه تأکید می‌کند فضیلت اعطایی به نوادگان حسین[[ع]] به سبب شهادت اوست. این در تفسیر آیۀ ۳۳ سورۀ اسراء گفته شده است: وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا. متکلمان متقدم امامی توجه زیادی به تحلیل رویکردهای «سیاسی» تنی چند از ائمه نشان داده‌اند؛ به خصوص برای توجیه تفاوت جدی میان رفتار انفعالی حسن[[ع]] و رفتار فعالانۀ حسین[[ع]]. در عین حال، چنان‌که انتظارش می‌رود، انتقادی به هیچ کدامشان دیده‌ نمی‌شود. رفتارهای آنها به خاطر شباهت با رفتارهای محمد[[ص]] و علی[[ع]] درست و مشروع قلمداد می‌شود که گاه از روی تقیه سکوت می‌کردند و گاهی هم به جنگ و خشونت روی می‌آوردند. برای مطالعۀ بیشتر ن.ک:
E. Kohlberg, "Some Imāmī Shīʿī Interpretations of Umayyad History” in G. H. A. Juynboll (ed.), Studies on the First Century of Islamic Society ,Illinois University Press, ۱۹۸۳, pp. ۱۴۵-۱۵۹; ۲۴۹-۲۵۴, esp. ۱۴۶-۱۵۰.

  • نام منبع :
    تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    به کوشش محمدعلی طباطبایی و جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 16231
صفحه از 416
پرینت  ارسال به