انتقال امامت[[ع]] به نوادگان حسین[[ع]]، و نه حسن[[ع]]، سخن به میان آمده است. این روایات تأکید میکنند که نوادگان حسین[[ع]] از فضائل پدرشان سود بردهاند. ازآنجاکه حسین[[ع]]، برعکس برادرش، راه خروج بر دشمنان شیعه، یعنی امویان، را برگزید پس نوادگانش حق دارند که صاحب میراث او شوند، میراثی که به نوادگان حسن[[ع]] نمیرسد. نمونهای از این روایات را میتوان در روایت ذیل که از تفسیر عیاشی برگرفته شده، دید:
به او (جعفر صادق) گفتم۱ مرا در باب انتقال امامت از نوادگان حسن به نوادگان حسین (خروج الإمامة من ولد الحسن إلی ولد الحسین) آگاه کن. ماجرا و سبب آن چیست (ما الحجة فیه)؟ او گفت: بعد از آنکه آنچه از جانب خدا مقدر بود برای حسین پیش آمد ( لمّا حضر الحسین ما حضر من أمر الله)، (خداوند) اجازه نداد که آن ( امامت) به نوادگان برادرش برسد و (اجازه نداد) که میراث آنها شود ( لم یجز أن یَرُدَّها إلی ولد أخیه ولا یوصی بها فیهم). خداوند میفرماید (انفال۸: ۷۵): ”خویشاوندان در کتاب خدا، بعضی به بعضی دیگر برتری دارند (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّه)."۲ نوادگان (حسین) نسبت به نوادگان برادرش به او نزدیکتر بودند ( أقرب رَحِماً)، در نتیجه شایستگی بیشتری برای امامت داشتند. بنابراین این آیه آن (یعنی امامت) را از نوادگان حسن سلب کرده است. امامت به نوادگان حسین انتقال یافت و این آیه حکم کرده است که آن (امامت) تا روز قیامت از آنِ ایشان است (وحَکَمَت بِها الآیة لهم؛ فَهِيَ فیهم إلی یوم القیامة).۳
1.. راوی ابو عمرو زُبَیری (یا زُبَیدی) است که روایات را به نقل از قاسم بن سعید به نقل از جعفر صادق [[ع]] نقل میکند. به نظر مامقانی ( تنقیح المقال، نجف، ۱۳۴۹، فصل الکُنی، ص۲۹) وی از عالمان برجسته بوده است.
2.. ابن حزم، الفصل في الملل والأهواء والنحل، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵، ج۴، صص۱۵۷-۱۵۸، تأکید میکند که این آیه نصی به نفع امامت در اختیار شیعیان (روافض) قرار داده است.
3.. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۷۲، ح۸۷. روایت دیگری در عیاشی هست که مصرانه تأکید میکند فضیلت اعطایی به نوادگان حسین[[ع]] به سبب شهادت اوست. این در تفسیر آیۀ ۳۳ سورۀ اسراء گفته شده است: وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا. متکلمان متقدم امامی توجه زیادی به تحلیل رویکردهای «سیاسی» تنی چند از ائمه نشان دادهاند؛ به خصوص برای توجیه تفاوت جدی میان رفتار انفعالی حسن[[ع]] و رفتار فعالانۀ حسین[[ع]]. در عین حال، چنانکه انتظارش میرود، انتقادی به هیچ کدامشان دیده نمیشود. رفتارهای آنها به خاطر شباهت با رفتارهای محمد[[ص]] و علی[[ع]] درست و مشروع قلمداد میشود که گاه از روی تقیه سکوت میکردند و گاهی هم به جنگ و خشونت روی میآوردند. برای مطالعۀ بیشتر ن.ک:
E. Kohlberg, "Some Imāmī Shīʿī Interpretations of Umayyad History” in G. H. A. Juynboll (ed.), Studies on the First Century of Islamic Society ,Illinois University Press, ۱۹۸۳, pp. ۱۴۵-۱۵۹; ۲۴۹-۲۵۴, esp. ۱۴۶-۱۵۰.