105
تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی

محمد[[ص]] این حدیث را در آخرین زیارتش از شهر مکه، پس از فتح آن (در سال نهم هجری)، برای مؤمنان بیان کرد. در کتاب‌‌های تاریخی مسلمانان از این واقعه با عنوان خُطبَة حَجَّة الوِداع یاد می‌‌شود. بااین‌‌حال بین تفسیرهای شیعی و سنّی از این حدیث تفاوت‌‌های مهمی وجود دارد. افزون بر این، در منابع شیعی و سنّی بیش از یک تحریر از این حدیث وجود دارد.

مطابق یکی از این تحریرها که در کتاب سیرة رسول الله (از منابع اهل سنت) تألیف ابن اسحاق (د. ۱۵۱/۷۶۸) ـ کتابی که عبد الملک بن‌‌ هشام (د. ۲۱۸/۸۳۴) آن را تصحیح و نقل کرده ــ آمده است، محمد[[ص]] به اصحاب خود گفت:

همانا چیزی روشن و آشکار در میان شما برجای گذاشتم که اگر محکم به آن چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و روش پیامبرش ( قَد تَرَکتُ فیکُم ما إن اعتَصَمتُم بِهِ لَن تَضِلّوا أَبَداً، أمراً بَیِّناً کِتاب اللّه وَسُنّة‌‌ نَبیِّه).۱

دو چیزی که محمد[[ص]] نزد امتش به جای گذاشت (که در احادیث مشابه با عنوان ثَقَلَین از آنها یاد شده است) بعدها دو اصل از اصول فقه اسلامی ( أصول الفقه) شد؛ یعنی قرآن و سنت (روش پیامبر).

دو تحریر دیگر از این حدیث نیز در متون سنّی آمده است: در یک تحریر که بسیار معروف است، ثَقَلَین عبارتند از: قرآن (که در بسیاری از احادیث الثِّقل الأکبَر، یعنی شیء سنگین‌‌تر، معرفی شده) و خانواده پیامبر ( أهل البَیت که الثِّقل الأصغَر، یعنی شیء کم‌‌وزن‌‌تر، معرفی شده است). تحریر دیگر، حدیثی است که در آن تنها نخستینِ این ثَقَلین، یعنی قرآن، ذکر شده است.

نمونه‌‌ای از تحریر نخست از این دو گونه حدیث در صحیح مسلم آمده است:

من در میان شما دو چیز گرانسنگ ( ثَقَلَین) دارم: نخستین آنها کتاب خداست ( کتاب الله)، که هدایت و نور واقعی را در بر دارد. پس به کتاب خدا چنگ بزنید

1.. محمد بن اسحاق، کتاب سیرة رسول الله، تص. اف. ووستِنفِلد (لایپزیگ، ۱۸۵۸-۱۸۵۹)، ج۲، ص۹۶۹. ترجمۀ انگلیسیِ نقل‌شده در اینجا از منبع زیر، با اندک تغییراتی، است:
A. Guillaume, The Life of the Prophet Muhammad (Oxford, ۱۹۵۵), p. ۶۵۱.


تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
104

اوایل قرن چهارم/دهم) نقل شده که حاوی نکات مفیدی است. محتوای این حدیث به لحاظ تاریخی، نامه‌‌ای است که بین رضا[[ع]] و یکی از شاگردانش به نام عبدالله بن جُندَب رد و بدل شده است.۱ ابن جندب در این نامه از گروهی از شیعیان یاد می‌‌کند که دشمن شیعه شده‌‌اند و امام چنین به آن پاسخ می‌‌دهد: ”شیطان خود را بر ایشان عرضه کرده و با شبهات آنها را گمراه کرده و ایمان ایشان را تباه ساخته است."۲ در ادامه این سخن، رضا[[ع]] به دیدگاه شیعه در خصوص مرجعیت امامان در تفسیرگریِ قرآن اشاره می‌‌کند و بیان می‌‌دارد که افراد یادشده به این علت به خطا رفته‌‌اند که ”خواسته‌‌اند با چون‌‌وچرا کردن، خودشان مستقلاً به هدایت برسند ( أرادوا الهدى مِن تِلقاء نَفسهم، وَسَئَلوا لِمَ وَمن وَكَيفَ)." این مسائل در حد اختیارات ایشان نبود و با وظیفه آنان در لزوم اطاعت از امام سازگاری نداشت؛ زیرا ”[مؤمنان] وظیفه دارند در مواردی که نسبت به آن جهل دارند یا متحیرند، به صاحبان حکمت و صلاحیت" یعنی امامان، تنها فرزندان صاحب مشروعیت از نسل پیامبر[[ص]]، مراجعه کنند.۳

همان گونه که پیش‌‌تر بیان شد، مرجعیت امامان در تفسیرگری قرآن، در تعدادی از احادیث بازگو شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌‌شود. در بین این احادیث، شاید پرتکرارترین روایت در آثار تفسیری و غیرتفسیریِ تمامی جریان‌‌های شیعه، حَدیث الثَّقَلَین (حدیثِ دو چیز گرانسنگ) باشد. طبق منابع روایی فریقین (شیعه و سنی)،

1.. ابن جُندَب همچنین یکی از شاگردان پدربزرگ و پدر رضا[[ع]]، یعنی امام جعفر صادق[[ع]] و امام موسی کاظم[[ع]]، بود. دربارۀ ابن جُندَب ن.ک: ابو جعفر الطوسی، رجال (نجف، ۱۳۸۱/۱۹۶۱)، صص۲۲۹، ۳۵۵، ۳۷۹؛ عبد الله المامقانی، تنقیح المقال (نجف، ۱۳۴۹-۱۳۵۲)، شرح‌حال ۶۷۹۱ که از قول طوسی این را می‌افزاید که ابن جندب وکیل (یعنی سخنگو و منصوب) از طرف امام ابو ابراهیم (یعنی کاظم)[[ع]] و رضا[[ع]] بوده است و این دو امام بسیار او را گرامی می‌داشته‌اند (رفیع المنزلة لَدَیهم)؛ ابو عمرو محمد بن عمرو الکَشّی، کتاب الرجال (نجف، بی‌تا)، صص۴۸۹-۴۹۰. همچنین ن.ک:
E. Kohlberg nd M. A. Amir-Moezzi, Revelation and Falsification: The Kitāb al-qirāʾāt of Aḥmad b. Muḥammad al-Sayyārī (Leiden and Boston, ۲۰۰۹), English Section, pp. ۲۲۰-۲۲۱ (§۴۹۲, ۴۹۳).

2.متن این روایت که در تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۶۰ آمده چنین است: «عن عبد الله بن‏ جندب‏ قال‏ كتب إلی أبو الحسن الرضا ع: ذكرت رحمك الله هؤلاء القوم الذین وصفت أنهم كانوا بالأمس لكم إخوانا و الذی صاروا إلیه من الخلاف لكم و العداوة لكم و البراءة منكم، و الذین تأفكوا به من حیاة أبی صلوات الله علیه و رحمته، و ذكر فی آخر الكتاب أن هؤلاء القوم سنح لهم شیطان اغترهم بالشبهة و لبس علیهم أمر دینهم، و ذلك لما ظهرت فریتهم و اتفقت كلمتهم و كذبوا [نقموا] على عالمهم، و أرادوا الهدى من تلقاء أنفسهم، فقالوا لم و من و كیف فأتاهم الهلك من مأمن احتیاطهم، و ذلك بما كسبت أیدیهم‏ وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ، و لم یكن ذلك لهم و لا علیهم بل كان الفرض علیهم، و الواجب لهم من ذلك الوقوف عند التحیر، و رد ما جهلوه من ذلك إلى عالمه و مستنبطه، لأن الله یقول فی محكم كتابه "وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ‏" یعنی آل محمد، و هم الذین یستنبطون من القرآن، و یعرفون الحلال و الحرام، و هم الحجة لله على خلقه». (م.)

3.. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۶۰. این حدیث در شماری از آثار دورۀ صفوی نقل شده است. ن.ک: یادداشت مصحح، همان، پ۴. نمونۀ مشابهی را شیخ مفید (د. ۴۱۳/۱۰۲۲) در الاختصاص، تص. علی اکبر الغفاری (تهران، ۱۳۷۹/۱۹۵۹)، ص۲۵۸ نقل کرده است. همچنین ن.ک: ملاحظات محمد بن [[کذا]] الحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن (بیروت، ۱۴۰۳-۱۴۰۵/۱۹۸۳-۱۹۸۵)، ج۵، ص۲۴.

  • نام منبع :
    تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    به کوشش محمدعلی طباطبایی و جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 16340
صفحه از 416
پرینت  ارسال به