اینگونه است، پس امام او چه مقامی دارد، حضرت در پاسخ به او توصیه میکنند که حدّ خود را نگاه دارد.۱
پاسخهایی که ائمه علیهم السلام به پرسش درباره کیفیت علم سلمان دادهاند، برای تبیین معنای «عالم» بسیار تأثیرگذار است. دو مبنای اصلی در این روایات وجود دارد که با هم متعارضاند و نشاندهنده دو دیدگاه متفاوت در میان اصحاب ائمهاند. در عین حال که هر دو بر این نکته تأکید دارند که «عالم» کسی است که تحت تعلیم الهی است، ولی برخی این مقام را ویژه حجت خداوند (امام) و برخی عام میدانند:
مبنای اول: بنا بر روایت دوم، عالمان واقعی که علم خود را از پروردگار میگیرند، ائمهاند و دیگران نیز با واسطه، این علوم را از ایشان میآموزند. بر این مبنا اگر دیگران نیز عالِم خوانده شوند، مُجاز است.
مبنای دوم: بنا بر روایت سوم، دیگران نیز بهجز ائمه علیهم السلام میتوانند مستقیماً تحت تعلیم الهی قرار گیرند و عالم خوانده شوند. البته، روایت اول با هر دو مبنا قابل جمع است.
تبیین معنای عالم با تأکید بر جریانات اصحاب ائمه علیهم السلام
برای آنکه بتوان معنای علما در کلام عبداللّه بن ابی یعفور در تقابل با معلی بن خنیس را فهمید، لازم است به طور مختصر به جریانات فکری اصحاب ائمه علیهم السلام در بحث علم امام اشاره شود و سپس جایگاه هر کدام از این دو شخصیت در این جریانات معلوم شود. پس از این کار میتوان معنای دقیقتری از این اصطلاح به دست داد.
به نظر میرسد فراوانی روایاتِ مرتبط با علم امام و تفاوت مقدمات فکری و ذهنی اصحاب امامان سبب شد تا آنها در این بحث با یکدیگر اختلاف پیدا کنند. از مهمترین پرسشهای مربوط به با علم امام آن بود که منبع علم ائمه علیهم السلام چیست؟ آیا آنها نیز مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و الهبا فرشتگان مرتبطاند یا علمشان را از پیامبر صلی الله علیه و الهآموختهاند. اهمیت این پرسش در ذهن برخی اصحاب ائمه علیهم السلام از آن رو بود که در صورت پذیرش پاسخِ نخست، فرقی میان امام و نبی نخواهد بود و این با ختم نبوت سازگار نیست. پاسخ به این پرسش به شکلگیری سه جریان متفاوت در میان اصحاب ائمه علیهم السلام انجامید: