یابن النعمان، ایاک والمراء۱، فانه یحبط عملک؛ وایاک والجدل، فانه یوبقک؛۲ ای پسر نعمان، بر تو باد که ریاکار نباشی، چرا که ریا اعمال آدمی را تباه میکند و بر تو باد که رو به سوی جدل ننمایی؛ زیرا جز تنفر و بداندیشی ثمر دیگری ندارد.
این در حالی است که پیشتر دیدیم وی بهنیکویی از این جدل برای دفاع از ارزشهای اعتقادی خویش بهرهبرداری میکرد.
آوردهاند مؤمن الطاق از عبداللّه بن سنان میخواهد که از امام صادق علیه السلامبرای او اجازه ورود بگیرد اما امام اجازه نمیدهند. از اینرو، ابن سنان تعجب میکند و میگوید که مؤمن الطاق دوستدار شماست و به خاطر شما جدال و مناظره میکند و در مناظره کسی حریف او نیست. امام میفرمایند این گونه نیست؛ زیرا یک کودک نیز میتواند او را در مناظره شکست دهد. کودک میتواند از او بپرسد: «بگو آیا امامت به تو امر کرده است که با مردم مناظره کنی؟ او که نمیتواند بر من دروغ ببندد، به ناچار میگوید: خیر. کودک میتواند بگوید: تو چون بدون امر امامت با مردم مناظره میکنی، نسبت به او نافرمان هستی؛ به این ترتیب کودک او را شکست میدهد».
سپس امام میفرمایند: ای ابن سنان، او نباید بر من وارد شود؛ زیرا کلام و خصومات، نیت را فاسد و دین را زایل میکند.۳
اما سؤال اینجاست که چنین روایاتی که در مقام نقد و یا ذم مؤمن الطاق است، آیا ناظر به محتوای اعتقادی اوست و یا روش کلامی مؤمن الطاق را مد نظر دارد؟ اگر روش کلامی او مدّ نظر امام است کدامین بخش از رفتار کلامی مؤمن الطاق مخدوش بوده است؟
باری، در بخش سوم نشان خواهیم داد که مؤمن الطاق از ناحیه باور اعتقادی فاصله قابل ملاحظهای با آموزههای کتاب و اهل بیت علیهم السلامندارد و اساساً نقد و ذمهای پیشین، نقد او از ناحیه روششناختی است. این ادعا که بر پایه شواهدی گمانهزنی شده، نیازمند مقدمهای کوتاه در باب جدل و تمثیل است.