برای امکان تحققش کافی است و یک عامل آن که همان سبب وارد باشد، غیر اختیاری و خارج از شمول اراده انسان و به دست خداوند است و موجب فعل همان است که خداوند احداث میکند.۱ ناگفته پیداست، این نظریه هشام از استطاعت انسان، بر استطاعت مع الفعل اشاره دارد. پیداست که دیدگاه هشام بن حکم از استطاعت، تبیینی ارایه میکند که مفهوم لاجبر و لاتفویض در آن لحاظ شده است. در نظریه هشام، بیشک، فعل بدون مشیت انسان محقق نخواهد شد؛ از اینرو، جبر راهی در این نظریه ندارد؛ همانطور که تمام سلطنت به ید انسان داده نشده است تا تفویض پیش بیایید. در این نظریه، دو حوزه سلطنت جداگانه قابل مشاهده است: نخست، آنچه مربوط به اراده انسان است و انسان در آن استقلال کامل دارد؛ همان نقطهای که به تعبیر روایات «آلة الاستطاعة» و در اختیار انسان است تا زمینه اراده فعل او محقق شود. دوم سبب وارد من الله است که تحقق فعل، به این حوزه از سلطنت نیز وابسته است. نظریه هشام، ناظر به همین بخش از سلطنت است که نشان دهد تحقق فعل خارجی، حوزه سلطنت انسان نیست و اعطای خداوند را میطلبد.
گروه دوم نیز که به استطاعت قبل الفعل معتقد بودند از اهمیت بسیاری برخوردار بودند. باورمندان به استطاعت قبل الفعل که زرارة بن اعین، عبید بن زرارة، عبدالله بن بکیر بن أعین، محمد بن حکیم، حمید بن رباح، هشام بن سالم و مؤمن طاق بودند، بر این باور بودند که استطاعتِ انسان، پیش از فعلش محقق است.۲ اینان استطاعت را به معنای صحت میدانند که در این صورت در نگاه آنان، آلت استطاعت بخشی از استطاعت نخواهد بود.۳ نکته قابل توجه این است که آیا زراره با اعتقاد به استطاعت پیش از فعل، معتقد بوده است که انسان بهتنهایی میتواند هر فعلی را محقق سازد و مشیت خداوند در تحقق آن نقشی ندارد. در ادامه، بهتفصیل به دیدگاه آل اعین در این مسئله خواهیم پرداخت.
مسئله استطاعت مهمترین مسئله کلامی است که زراره در مورد آن به نظریهپردازی پرداخته است.۴