به خوبی نشان میدهد که مؤمن الطاق در مهمترین موضوعات کلامی آن دوران همچون معرفت اضطراری، استطاعت، حدوث علم الاهی، تقدیر و... با قاطبه جامعه شیعی همنواست و زاویهای با اندیشه متعارف جامعه شیعه ندارد و هیچ اتهامی را هم متوجه خود نکرده است.۱
این نکته جدا از آنکه اعتدال فکری او را نشان میدهد بیشتر ناشی از آن است که کمتر خود را در عرصه نظریهپردازی کلامی ظاهر میکند و ترجیح میدهد چونان متکلمی مدافعهگر ظهور و بروز داشته باشد. نوع مناظرههای مؤمن الطاق به خوبی گواه است که هنرمندانه به طرف مخالف اجازه نمیدهد به بنیانهای فکریاش دست یابد تا بتواند به او چیره شود. همین نکته اما شخصیت کلامی او را بیشتر در عرصه جدل و مناظره محدود کرده است. شواهدی در روایات شیعه وجود دارد که به ویژه امام صادق علیه السلام او را بهدلیل کاربست روشهای غیر مشروع متذکر شدهاند. نیمنگاهی به نقدهای او از سوی اهلبیت علیهم السلامبه خوبی نشان میدهد که این نقدها ناظر به محتوای اندیشه او نیست و روش کلامی او را مد نظر قرار میدهد.۲
با این همه حتی در همان گزارشها میتوان به حلقهای از افراد برای مؤمن الطاق پی برد؛۳ حلقهای که منابع متأخرتر از اشعری با نام و نشان «نعمانیه»۴ یا «شیطانیه»۵ از آن یاد کردهاند؛ اما اعضای این حلقه فکری نه تنها شناخته شده نیستند که شواهدی هم برای بازشناسی ایشان در دست نداریم.
۱.۴. خط فکری هشام بن حکم
به جرأت میتوان گفت که هشام بن حکم و خط فکری او ساماندهندگانِ اصلی جریانِ کلامی نظریهپرداز هستند. ابومحمد هشام بن حکم برجستهترین متکلمِ امامی در عصرِ امام صادق و امام کاظم علیهما السلاماست. وی پیش از گرویدن به مذهب امامیه جهمی مذهب بوده۶ و بنابر برخی گزارشها ارتباطات فکریای با افرادی چون ابوشاکر دیصانی - از بزرگان ثنویان - نیز داشته است.۷ به این ترتیب، حتی اگر این گزارشها نیز درست باشند، تنها میبایست به دوره کوتاهی از
1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۸، ۵۲-۵۳.
2.. اقوام کرباسی و سبحانی، «مؤمن الطاق و روش کلامی او»، ص۸۱.
3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۸.
4.. شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۲۱۸.
5.. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۷.
6.. کشّی، رجال، ج۲، ص۵۲۷، ش۴۷۶.
7.. خیاط، الانتصار، ص۸۳.