متکلمان پس از آنان مربوط میشود، اراده را معادل خود شیء یا مراد گرفتهاند،۱ بهگونهای که تا زمانی که فعل محقق نشده باشد اراده کردن مفهومی ندارد۲ به بیان دیگر، اراده خداوند چیزی جز فعل خداوند نیست. بنابراین، متکلمان امامیه در بغداد و معتزلیان معاصر آنان - بر خلاف متکلمان نخستین - اراده را عین فعل خداوند میدانستند و مراتب میان ذات و مراد را به یکباره حذف میکردند.
اما مباینت اراده الهی با ذات الهی همچنین در بسیاری از روایات مورد توجه قرار گرفته است. مجموعهای از احادیث اهل بیت علیهم السلام به صراحت، اراده را به عنوان صفت فعل و مخلوقی که وجودش نیازمند یک متعلَّق است، معرفی کردهاند. این روایات به دو دسته کلی قابل تقسیماند. گروهی از روایات، اراده را به صراحت، حادث۳ یا مخلوق۴ معرفی کردهاند. دسته دوم روایاتیاند که امکان نفی اراده از خداوند را بهگونهای که هیچ نقصی بر او وارد نشود، فراهم میکنند. بر مبنای این روایات، صفاتِ فعل - بر خلاف صفات ذات، مثل علم و قدرت - صفاتیاند که استناد نقیض آنها به خداوند، نقصی بر خداوند بهحساب نمیآید. ممکن است خداوند باشد و متکلم نباشد، در حالیکه ممکن نیست که علم، قدرت، سمع، بصر و دیگر صفات ذات وجود نداشته باشند۵ چون صفات فعل به متعلق نیاز دارند، در حالیکه صفات ذات اینگونه نیستند. این روایات گاه بهطور جزئی و دقیق اراده را به عنوان صفتی مطرح میکنند که وجودش نیازمند یک متعلَّق است. برای مثال، کلینی در بابی با عنوان دقیق «باب الارادة انها من صفات الفعل» به نقل روایتی پرداخته که به صراحت اراده را به عنوان صفت فعل که نیازمند یک متعلَّق است، معرفی کرده است.۶ بنابراین، متکلمان نخستین امامیه و همچنین دیدگاههای آشکار منعکس شده در روایات امامیه، از اراده به عنوان صفت فعل یاد میکنند.
با این حال، باید درباره همین نسبت اراده با ذات، به تمایز مهمی در نظریه امامیه نخستین - حتی در نسبت با معتزله همعصر خود - اشاره شود تا به مقصود خود در این پژوهش نزدیکتر
1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۲.
2.. همان.
3.. برقی، المحاسن، ص۲۴۵، ح۲۴۱؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۱۴۷، ح۱۸.
4.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۱۰، ح۴؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۳۳۹.
5.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۰۷، ح۱.
6.. همان، ص۱۰۹، ح۱؛ در مقابل دربارهٔ صفات ذات، نک: همان، ص۱۰۷، ح۵.