تغییر در برخی الفاظ از امام صادق۱ و دیگر ائمه علیهم السلام۲ نقل شده است.
در مباحث امامت - و بهطور خاص تفسیر او از عصمت که مورد قبول محدثان بزرگی مانند ابن ابی عمیر نیز قرار گرفته است۳ - این تأثیرپذیری مشهود است.۴ در بحث قرآن که در حقیقت به صفت کلام الاهی باز میگشت، او با استفاده از نظریه «معنا»۵ به تبیین دیدگاه امام صادق علیه السلام که قرآن نه خالق است و نه مخلوق پرداخت.۶ البته، هشام بن سالم و مؤمن طاق به ظاهر از دورهای به بعد از نظریهپردازی در مسائل مربوط به توحید کنارهگیری کردند. گفته شده دلیل این کنارهگیری نهی ائمه علیهم السلاماز ورود به این موضوعات بوده است.۷ همین وضعیت از گزارشهای موجود درباره زراره نیز قابل برداشت است.۸ در ادامه خواهیم گفت که یکی از دلایل مخالفت محدثان با کلام همین بوده است.
متکلمان امامیه در سومین بخش علم کلام یعنی دفاع از عقاید و شیوههای مناظره و مجادله با
1.. در نامه امام هادی علیه السلام چنین آمده است: «فَإِنَّا نَبْدَأُ مِنْ ذَلِكَ بِقَوْلِ الصَّادِقِ علیه السلاملَا جَبْرَ وَلَا تَفْوِیضَ وَلَكِنْ مَنْزِلَةٌ بَینَ الْمَنْزِلَتَینِ وَهِی صِحَّةُ الْخِلْقَةِ وَتَخْلِیةُ السَّرْبِ وَالْمُهْلَةُ فِی الْوَقْتِ وَالزَّادُ مِثْلُ الرَّاحِلَةِ وَالسَّبَبُ الْمُهَیجُ لِلْفَاعِلِ عَلَى فِعْلِهِ فَهَذِهِ خَمْسَةُ أَشْیاءَ جَمَعَ بِهِ الصَّادِق» (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۶۰).
2.. علی بن اسباط از امام رضا علیه السلام چنین نقل کرده است: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلامعَنِ الِاسْتِطَاعَةِ فَقَالَ یسْتَطِیعُ الْعَبْدُ بَعْدَ أَرْبَعِ خِصَالٍ أَنْ یكُونَ مُخَلَّى السَّرْبِ صَحِیحَ الْجِسْمِ سَلِیمَ الْجَوَارِحِ لَهُ سَبَب وارد من الله» (کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱).
3.. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۳.
4.. «حُسَینٌ الْأَشْقَرُ قَالَ: قُلْتُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ مَا مَعْنَى قَوْلِكُمْ إِنَّ الْإِمَامَ لَا یكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً فَقَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلامعَنْ ذَلِكَ فَقَالَ الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى- وَمَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیم» (شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲).
5.. دربارۀ نظریۀ معنا، نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۶۹.
6.. اشعری نظر هشام را چنین نقل کرده است: «هشام بن الحكم واصحابه یزعمون انّ القرآن لا خالق ولا مخلوق... لأنه صفة والصفة لا توصف» (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۰)؛ عبارت ابتدایی هشام دقیقاً مانند روایت امام باقر علیه السلام است: «لا خالق ولا مخلوق ولكنه كلام الخالق» (عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۶-۷).
7.. ذكر عن هشام بن سالم ومحمد بن النعمان أنهما أمسكا عن الكلام فی الله تعالى ورویا عمن یوجبان تصدیقه أنه سئل عن قول الله تعالى وأن إلى ربك المنتهى قال إذا بلغ الكلام إلى الله تعالى فأمسكوا فأمسكا عن القول فی الله والتفكر فیه حتى ماتا هذا قول الوراق (شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰).
8.. «عن زرارة: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلامإِنَّ النَّاسَ قِبَلَنَا قَدْ أَكْثَرُوا فِی الصِّفَةِ فَمَا تَقُولُ فَقَالَ مَكْرُوهٌ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یقُولُ - وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى تَكَلَّمُوا فِیمَا دُونَ ذَلِكَ».