با این همه، حل و رفع این تناقض با توجه به همان آموزهای كه پیشتر بیان شد، ممكن خواهد بود؛ به عبارت دیگر هرچند عقل حجت است و حق را از باطل تشخیص میدهد، اما نیازمند علم و به بیان دیگر، راهنمایی و دستگیری پیامبران الاهی است. پیامبران شیوههای استدلال را به بندگان میآموزند. البته، حجیت عقل مطلق است و زمانی كه معقول بر عقل عرضه میشود و آن را مییابد، حجیتاش تمام است و مشروط به امر دیگری نیست، اما صرفاً وصول عقل به معقول نیازمند بیان نبی و هدایت الاهی است.۱
این اندیشه در گزارشهای تاریخی موجود درباره رفتار علمی هشام بن حكم نیز قابل دستیابی است. هرچند هشام بن حکم در ابتدای گرایش به تشیع، نیاز انسانها به امام را تنها در حیطه احکام فقهی میدانست و مسائل کلامی را از حیطه امامت خارج میدانست؛ ولی پس از ملاقات با امام صادق علیه السلام در ایام حج در مباحثهای کلامی با ایشان، دیدگاهش تغییر کرد۲ و به جایگاه امام بهعنوان مرجع حل و فصل همه اختلافات و پاسخ به همه نیازهای انسانها پی برد.۳
او در عین اعتقاد به حجیت عقل در مسائل کلامی به عقل خود بسنده نمیکرد و با اعتقاد به اینکه امامان علیهم السلامعاقلترین آدمیانند و آنان را به بهترین استدلال راهنمایی میکنند، این مسائل را نزد امامان علیهم السلاممطرح میکرد و پاسخ امام را با تکیه بر خرد خود میفهمید.۴
از همینرو، وقتی ابوالهذیل علاف در آغار مناظرهای شرط میکند که هر که در مناظره مغلوب شد، به مذهب دیگری گردن نهد، هشام بن حکم در پاسخ میگوید: «این انصاف نیست! بلکه اگر تو مغلوب شدی، باید به مذهب من در آیی و اگر من مغلوب شدم، به امام
1.. البته، این شواهد آنطور كه مدرسی طباطبایی ادعا كرده است، به معنای آن نیست كه هشام به عقل ابزاری باور داشته است؛ چرا كه همانطور كه گفته شد، عقل به خودی خود معقولات را میفهمد و تصدیق میكند. در حالی كه در نظریه ابزاری بودن عقل، وظیفه عقل تهیه ادله برای اثبات آموزههای وحیانی است، نه فهم و تصدیق عقلانی آن.
2.. حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِی بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلامبِمِنًى عَنْ خَمْسِمِائَةِ حَرْفٍ مِنَ الْكَلَامِ فَأَقْبَلْتُ أَقُولُ كَذَا وَكَذَا یقُولُونَ قَالَ فَیقُولُ قُلْ كَذَا وَكَذَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الْحَلَالُ وَالْحَرَامُ وَ الْقُرْآنُ أَعْلَمُ أَنَّكَ صَاحِبُهُ وَأَعْلَمُ النَّاسِ بِهِ وَهَذَا هُوَ الْكَلَامُ فَقَالَ لِی وَتَشُكُّ یا هِشَامُ مَنْ شَكَّ أَنَّ اللَّهَ یحْتَجُّ عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا یكُونُ عِنْدَهُ كُلُّ مَا یحْتَاجُونَ إِلَیهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ (صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۲۳).
3.. گفتوگوی کلامی او که خود متکلمی زبردست بوده است، با امام صادق علیه السلام و پذیرش سخنان امام و اقناع او بیشک بر پایۀ تعبد نبوده است.
4.. گفتوگوهای عقلانی و پاسخهای استدلالی ائمه علیهم السلامبه او شاهدی بر این دیدگاه است.