193
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

خودم مراجعه می‌کنم».۱

در میان پیروان کلامی هشام بن حکم نیز این رویکرد دیده می‌شود. در مجلسی كه یونس بن عبدالرحمن، هشام بن ابراهیم مشرقی، جعفر بن عیسی یقطینی و موسی بن صالح در محضر امام رضا علیه السلام حاضر بودند، جعفر بن عیسی پس از بیان اینكه یونس و هشام علم كلام را به او آموخته‌اند، از اتهام دیگر اصحاب به خودش و استادانش به دلیل پرداختن آنها به علم کلام شكایت كرد. امام رضا علیه السلام آن اتهامات را رد كرده و منکر اقوال منتسب به خود درباره دوری از علم كلام شدند. در پایان مجلس، هشام بن ابراهیم و جعفر بن عیسی یقطینی روش كلامی خود را مبتنی بر آموزه‌های کلامی کتابی با نام الجامع عنوان کردند‌‌؛ این کتاب در حقیقت مجموعه‌ای از آموزه‌ها و دیدگاه‌های کلامی منتسب به ائمه اطهار علیهم السلامبوده است.۲

متکلمان امامیه پس از فهم عقلانی آموزه‌های امامان علیهم السلامدر مرحله دوم به تبیین و نظریه‌پردازی عقلانی می‌پرداختند‌‌ و به بیان دیگر پس از فهم عقلانی آموزه‌ها و عقاید امامان علیهم السلامبه تبیین برون‌متنی این باورها همت می‌گماشتند. تبیین مبانی و ادله دیدگاه‌های کلامی‌، ابداع اصطلاحات کلامی جدید برای مفاهیم و اندیشه‌های اعتقادی و ارائه یک نظام جامع فکری در مباحث کلامی از جمله تلاش‌های متکلمان امامیه در این راستا بوده است.

بهترین شاهد برای این ادعا عبارت هشام بن حکم پس از غلبه بر عمرو بن عبید در مناظره است. هنگامی که امام صادق علیه السلام از او پرسیدند استدلال‌هایش بر ضد عمرو بن عبید را از که آموخته است، او پاسخ داد‌‌: «شیء اخذته منک والفته». در حقیقت مراجعه به کتب مقالات‌نگاران به‌خوبی این رویکرد را در متکلمان امامیه نشان می‌دهد؛ برای مثال، می‌توان به تلاش زراره در بحث استطاعت اشاره کرد.۳

طرح این اصطلاح در مجامع علمی آن زمان و تبیین ادله و مبانی نقلی و عقلی آن از نخستین

1.. «رُوِی‏ أَنَّ أَبَا هُذَیلٍ الْعَلَّافَ قَالَ لِهِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ: أُنَاظِرُكَ عَلَى أَنَّكَ إِنْ غَلَبْتَنِی رَجَعْتُ إِلَى مَذْهَبِكَ، وَإِنْ غَلَبْتُكَ رَجَعْتَ إِلَى مَذْهَبِی، فَقَالَ هِشَامٌ: مَا أَنْصَفْتَنِی! بَلْ أُنَاظِرُكَ عَلَى أَنِّی إِنْ غَلَبْتُكَ رَجعْتَ إِلَى مَذْهَبِی، وَ إِنْ غَلَبْتَنِی رَجَعْتُ إِلَى إِمَامِی‌» (شیخ صدوق، اعتقادات الامامیه، ص۴۳).

2.. «عندنا كتاب سمیناه كتاب الجامع فیه جمیع ما تكلم الناس فیه عن آبائك علیهم السلاموانما نتكلم علیه» (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۹۹-۵۰۰).

3.. او که کتابی با عنوان الاستطاعة و الجبر داشته (نجاشی، فهرست، ص۱۷۵) و در این مسئله به استطاعت قبل الفعل معتقد بوده است (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۳).


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
192

با این همه، حل و رفع این تناقض با توجه به همان آموزه‌ای كه پیش‌تر بیان شد، ممكن خواهد بود‌؛ به ‌عبارت ‌دیگر هرچند عقل حجت است و حق را از باطل تشخیص می‌دهد، اما نیازمند علم و به بیان دیگر، راهنمایی و دستگیری پیامبران الاهی است. پیامبران شیوه‌های استدلال را به بندگان می‌آموزند. البته، حجیت عقل مطلق است و زمانی كه معقول بر عقل عرضه می‌شود و آن را می‌یابد، حجیت‌اش تمام است و مشروط به امر دیگری نیست، اما صرفاً وصول عقل به معقول نیازمند بیان نبی و هدایت الاهی است.۱

این اندیشه در گزارش‌های تاریخی موجود درباره رفتار علمی هشام بن حكم نیز قابل دست‌یابی است. هرچند هشام بن حکم در ابتدای گرایش به تشیع، نیاز انسان‌ها به امام را تنها در حیطه احکام فقهی می‌دانست و مسائل کلامی را از حیطه امامت خارج می‌دانست؛ ولی پس از ملاقات با امام صادق علیه السلام در ایام حج در مباحثه‌ای کلامی با ایشان، دیدگاهش تغییر کرد۲ و به جایگاه امام به‌عنوان مرجع حل و فصل همه اختلافات و پاسخ به همه نیازهای انسان‌ها پی برد.۳

او در عین اعتقاد به حجیت عقل در مسائل کلامی به عقل خود بسنده نمی‌کرد و با اعتقاد به این‌که امامان علیهم السلامعاقل‌ترین آدمیانند و آنان را به بهترین استدلال‌ راهنمایی می‌کنند، این مسائل را نزد امامان علیهم السلاممطرح می‌کرد و پاسخ امام را با تکیه بر خرد خود می‌فهمید.۴

از همین‌رو، وقتی ابوالهذیل علاف در آغار مناظره‌ای شرط می‌کند که هر که در مناظره مغلوب شد، به مذهب دیگری گردن نهد، هشام بن حکم در پاسخ می‌گوید‌‌: «این انصاف نیست! بلکه اگر تو مغلوب شدی، باید به مذهب من در آیی و اگر من مغلوب شدم، به امام‌

1.. البته، این شواهد آن‌طور كه مدرسی طباطبایی ادعا كرده است، به معنای آن نیست كه هشام به عقل ابزاری باور داشته است؛ چرا كه همان‌طور كه گفته شد، عقل به خودی خود معقولات را می‌فهمد و تصدیق می‌كند. در حالی كه در نظریه ابزاری بودن عقل، وظیفه عقل تهیه ادله‌ برای اثبات آموزه‌های وحیانی است، نه فهم و تصدیق عقلانی آن.

2.. حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِی بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ هِشَامِ‏ بْنِ‏ الْحَكَمِ‏ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلامبِمِنًى عَنْ خَمْسِمِائَةِ حَرْفٍ مِنَ الْكَلَامِ فَأَقْبَلْتُ أَقُولُ كَذَا وَكَذَا یقُولُونَ قَالَ فَیقُولُ قُلْ كَذَا وَكَذَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الْحَلَالُ وَالْحَرَامُ وَ الْقُرْآنُ أَعْلَمُ أَنَّكَ صَاحِبُهُ وَأَعْلَمُ النَّاسِ بِهِ وَهَذَا هُوَ الْكَلَامُ فَقَالَ لِی وَتَشُكُّ یا هِشَامُ مَنْ شَكَّ أَنَّ اللَّهَ یحْتَجُّ عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا یكُونُ عِنْدَهُ كُلُّ مَا یحْتَاجُونَ إِلَیهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ‌ (صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۲۳).

3.. ‌گفت‌وگوی کلامی او که خود متکلمی زبردست بوده است، با امام صادق علیه السلام و پذیرش سخنان امام و اقناع او بی‌شک‌ بر پایۀ تعبد نبوده است.

4.. ‌گفت‌وگوهای عقلانی و پاسخ‌های استدلالی ائمه علیهم السلامبه او شاهدی بر این دیدگاه است.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41392
صفحه از 572
پرینت  ارسال به