191
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

بر این باور موجود است. او در روایتی طولانی که از امام کاظم علیه السلام نقل کرده است۱ آشکارا بیان کرده است که خداوند به واسطه عقل حجت را بر انسان‌ها تمام کرده است.۲ البته، خداوند بشر را تنها به عقل خود واننهاده و پیامبرانش۳ را به ادله توحید و ربوبیت رهنمون شده است؛۴ ‌بنابراین، از یک‌سو حجیت عقل مورد قبول است و از سوی دیگر، پیامبران بایستی بیانات الاهی را به مردم منتقل كنند. در ادامه این روایت آیاتی از قرآن کریم فهرست شده‌اند كه دربردارنده استدلال‌هایی در زمینه توحیدا‌ند که به جایگاه فهم عقلانی دین اشاره دارند.۵ در جای دیگری از این ‌روایت به همراهی عقل و علم تأكید شده است.۶ به‌ عبارت ‌دیگر، بدون داشتن علم (تذكر و تنبه پیامبران) تعقلی هم در كار نخواهد بود. عباراتی مانند «عقل عن الله» یا «لیعقلوا عن الله» و مانند آن در این روایت كه دلیل ارسال رسولان الاهی دانسته شده است،۷ همین آموزه را نشان می‌دهد‌؛ به‌ بیان ‌دیگر، ارسال رسولان برای آن است که انسان‌ها با هدایت الاهی تعقل کنند. شارحان اصول كافی در توضیح این عبارت فرومانده و دست به توجیه و تأویل‌های بسیاری زده‌اند؛۸ چراكه فاعل «عَقَلَ» انسان است و عبارت «عن الله» در ادامه تناقض‌آمیز است. این تناقض در جای دیگری از این ‌روایت كه بر حجیت همزمان عقل و پیامبران تأكید شده و عقل حجت باطنی و پیامبران حجت ظاهری عنوان می‌شوند، آشکارتر می‌شود.۹

1.. نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳-۲۰.

2.. «یا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ» (کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳).

3.. هشام بن حکم جایگاه پیامبران را برای ائمه علیهم السلامنیز باور داشته است.

4.. «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ» (کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳).

5.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳- ۱۴.

6.. «یا هِشَامُ إِنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ» (کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴).

7.. «یا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِیعْقِلُوا عَنِ اللَّه‏» (کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶).

8.. برای مثال، میرداماد آن را به معنای «لیعرفوا» دانسته (میرداماد، التعلیقة، ص۳۴) و ملاصدرا آن را به تعلیم علمی لدنی به انسان‌ها تأویل کرده است (صدرالدین شیرازی، الکشف، ج۱، ص۳۶۲-۳۶۳). شریف شیرازی بر نکات قبلی این نکته را افزوده که شاید مقصود آن است که عقل انسان‌ها به‌واسطۀ کسب هدایت الهی به کمال برسد (شریف شیرازی، الکشف، ص۷۲). ملاصالح مازندرانی این فرض را هم افزوده است که فاعل «لیعقلوا» پیامبران باشند و معنای عقل در این‌جا به‌جا آوردن باشد. ‌بنابراین، معنای جمله این می‌شود که پیامبران آنچه را خداوند بر عهده آنان از هدایت انسان‌ها قرار داده است به جا آورند (ملاصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱، ص۱۸۷).

9.. «یا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَینِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَحُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالْأَنْبِیاءُ وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلاموَأَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏» (کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶).


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
190

استطاعت انکار و تکذیب کرده است، از باور خود دست نکشید و ادعا کرد که نظریه استطاعت را از آموزه‌های امام علیه السلام برداشت کرده است.۱ تحلیل گزارش‌های موجود نشان می‌دهد که زراره در عین این‌که امام علیه السلام را حجت می‌داند، اما معتقد است که حجیت نهایی با عقل است و امام باید عقل او را قانع کند و اگر در جریان ‌گفت‌وگویی عقلانی با امام به اندیشه‌ای باورمند شد، با نقل‌قول دیگران از امام علیه السلام سخن خود را وا ننهد.

هشام بن سالم - دیگر متکلم امامیه در مدرسه کوفه - نیز در فهم و استنباط اندیشه‌های کلامی، دیدگاهی مشابه داشته است. او خود ادعا کرده که پس از ‌گفت‌وگویی با امام صادق علیه السلام در باب توحید، عالِم‌ترین مردم در توحید شده است.۲ در بسیاری از مجالس اهل بیت علیهم السلامحضور داشته و گاه این مجالس را نقل کرده است۳ و بارها مسائل کلامی‌ را برای فهم پاسخ درست نزد ائمه علیهم السلاممطرح کرده یا کسی را برای چنین پرسش‌هایی نزد ائمه علیهم السلامفرستاده است.۴ او همچنین هرگاه که در مسئله‌ای با یکی از اصحاب اختلاف پیدا می‌کرد، به همراه او نزد امام می‌رفت و پرسش را نزد ایشان مطرح می‌کردند.۵

از هشام بن حکم - مهم‌ترین و مشهورترین متکلم امامیه در مدرسه کوفه -۶ شواهد بیشتری

1.. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۴۷.

2.. ‌شیخ صدوق، التوحید، ص۱۴۶.

3.. برای مثال، او در مجلسی بوده است که عبدالملک بن اعین و معاویة بن وهب از امام دربارۀ حدیث معراج و رؤیت الله می‌پرسند (خزاز، کفایة الاثر، ص۲۶۰-۲۶۲). همچنین در جایی دیگر هنگامی از امام صادق علیه السلام دربارۀ معرفت الله می‌پرسند، هشام بن سالم حضور داشته و پرسش و پاسخ را نقل کرده است (نک: شیخ صدوق، التوحید، ص۲۸۹).

4.. برای مثال، او از امام صادق علیه السلام دربارۀ حق خداوند بر بندگان (کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰)، افضلیت امام حسن یا امام حسین علیهما السلام(شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۱۶)، امام غائب یا قائم (ابن ابی زینب، الغیبة، ص۲۶۵)، حدیث ابوالخطاب (صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۹۴)، سبّ امام علی علیه السلام توسط مخالفان (کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۶۹)، احادیث عامه (صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۶۳) و مسائل بسیاری دربارۀ فقه و احکام و آداب می‌پرسد (محمد نبها، مسند هشام بن سالم، ص۵۶- ۵۷).

5.. برای نمونه، او و زراره هرگاه در مسئله‌ای اختلاف نظر داشتند، مسئله را نزد محمد بن مسلم مطرح می‌کردند؛ چرا که او روایات امام باقر علیه السلام را به‌خوبی می‌شناخت و پاسخ آنها را با روایتی از ایشان می‌داد (شیخ مفید، الاختصاص، ص۵۳). همچنین او هنگامی که برخی از مخالفان دربارۀ مسئله نماز بر جنازۀ کودکان با او بحث کردند، نزد امام رفت و مسئله را از ایشان پرسید (کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۰۹).

6.. نجاشی، فهرست، ص۴۳۳.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41489
صفحه از 572
پرینت  ارسال به