بهگونهای که شناخت مصداقی و عینی شیء خارجی بهصورت متمایز از دیگر اشیا برای صاحب معرفت به دست میآید؛ لذا محل و مرجع درک این معرفت، رؤیت قلبی است و نه توهم قلبی یا معانی دقیق عقلی۱، چراکه در نظر ائمه اطهار علیهم السلاممعرفتی که از این طرق به دست آید افزون بر نقصان، سبب شرک و بیراهه رفتن نیز میشود.۲
۱.۲. راه دستیابی به معرفت
پس از آنکه معنای معرفت در نظر اندیشمندان کوفه مشخص شد، نوبت به بررسی راه دستیابی به معرفت میرسد. در اینجا با این پرسش روبهرو هستیم که معرفت چگونه به دست میآید؟
سادهترین و شایعترین راهحلی که امروز و حتی در آن دوره از جانب متکلمان معتزله در پاسخ به این پرسش ارائه شده، این است که آدمی با نگاه متفکرانه و مدبرانه به عالَم و یا با محاسبه ذهنی و عقلی دقیق خود میتواند به وجود خداوند و برخی ویژگیهای او پی ببرد و البته اگر این دقت و تفکرِ محاسبهگرانه را پیگیری و با ضمائمی همراه کند، به هدایت الهی دست خواهد یافت.
این راهحلِ ساده و شایع، دربردارنده چند نکته کلیدی است:
۱. دست یافتن به معرفت الهی، برای انسان امری ممکن تلقی شده است؛
۲. انسان دارای ابزار و منبع لازم برای شناخت خداوند است؛
۳. راه دستیابی انسان به معرفت و هدایت شامل تفکر، نظر و استدلال است؛
۴. اکتساب انسان، نقش تعیینکننده و اولیه در معرفتیابی دارد.
اما با مراجعه به اندیشه اندیشمندان امامیه کوفه و روایات وارد شده در این باب، مییابیم که اساساً فرایند معرفت اینگونه تصویر نمیشود و در برآیند کلی، نتایجی مطرح میشود که با نکات کلیدی مزبور در تعارض است. در نظر محدثان و متکلمانِ نخستین امامیه، فرآیند معرفتیابی از انسان آغاز نمیشود و اساساً چنین چیزی ممکن نیست. در این دیدگاه، خداوند متعال ساحتی فراتر از تصور مخلوقات دارد؛ آن هم بهگونهای که حتی دقیقترین نظرها و بالاترین فکرها، درباره معرفتیابی او ذاتاً فاقد استعدادند.۳ شاید این سخن، اصل مبنایی و خود سرچشمه چالش یا