میشویم که نظریه اصحاب امامیه کوفه (سده دوم و سوم هجری) را با عنوان «معرفت اضطراری» توصیف میکنند. برای شناخت و فهم این نظریه، سه پرسش قابل طرح است: ۱) منظور و مراد اندیشمندان امامیه از «معرفت» چیست؟؛ ۲) مفاد و حدود معرفت در نظر ایشان چگونه است؟ و ۳) راه و روش نیل به این معرفت چیست؟
البته، بهرغم اتفاق ایشان در عنوان و ابعاد مختلفی از نظریه معرفت اضطراری، هشام بن حکم و اصحاب او، در بعضی ابعادِ این نظریه با جمهور اندیشمندان و اصحاب امامیه اختلافاتی دارند و از همینرو، بحث را در دو بخشِ بررسی دیدگاه جمهور و بررسی اختلافات پی میگیریم.
۱. دیدگاه جمهور اندیشمندان مدرسه کوفه
اندیشمندان نخستینِ امامیه بر مبنای آیات قرآن و روایات، به نظریهپردازی درباره «معرفت» دست زدند. آنان پرسشهای خود را در این موضوع همچون موضوعات دیگر به امامان عرضه کرده و سپس پاسخها و سخنان ایشان را دریافت و نقل میکردند. متکلمان بزرگی همچون زراره و خاندان او، هشام بن سالم، ابوبصیر، یونس بن عبدالرحمن و... از جمله اندیشمندانیاند که در باب معرفت، به نقل روایت اقدام کردهاند. شواهد متقن تاریخی و روایی نشان میدهد، اندیشمندان شیعی در آن دوران به اضطراری بودن معرفت باور داشته و تلاش میکردند تا ابعاد این نظریه را روشن سازند.
شواهد اولیه این ادعا را میتوان در گزارشهای عقیدهنگارانی چون ابوالحسن اشعری (۳۲۵ق) به دست آورد. او در این باره میگوید: «فرقه نخست از روافض که جمهور آنانند، معتقدند که همه معارف اضطراریاند و تمامی انسانها اضطراراً این معارف را دارا هستند».۱ در این گزارشها، تعبیر «معرفت اضطراری» گاه به طور کلی و گاه با نام بردن از اندیشمندانی چون زراره، مؤمن الطاق، ابومالک حضرمی و هشام بن حکم همراه شده است.۲ هرچند در احادیث ائمه علیهم السلام به صراحت از تعبیر «معرفت اضطراری» سخنی به میان نیامده، اما این برداشت از میراث روایی امامیه در آن عصر ممکن است.۳ البته، باید گفت در آن دوره، اصطلاح دیگری با عنوان