در عالمی پیش از دنیا (به نام عالم ذر) تبیین شده است که ویژگیهایی خاص دارد. برخی از مهمترین ویژگیهای معرفت اضطراری خاص (معرفت فطری) که در روایات امامیه بیان شده عبارتاند از:
الف) در معرفت اللّه فطری، معرفت افزون بر آنکه صنعُ اللّه است (افاضهٔ معرفت از جانب خداست)، تعبیر «علی اللّه البیان» آمده است، به این معنا که بیان معرفت بر عهده خداوند متعال است؛ زیرا راهی غیر از بیان خود خداوند برای نیل به معرفت نیست؛
ب) ابزار رسیدن به معرفت اللّه در اختیار انسانها نیست؛ به جهت آنکه خداوند متعال والاتر از وهم و عقل انسانهاست و در نتیجه، استطاعت و امکان معرفت به آن در انسان نیست؛
ج) از آنجا که ابزار و استطاعتِ دسترسی به معرفت اللّه در انسان نیست، تکلیف به معرفت اللّه هم ساقط است؛
د) اگر خداوند متعال معرفتش را در فطرت و سرشت انسانها ننهاده بود و افاضه نکرده بود، هیچ انسانی نمیتوانست به معرفت اللّه دست یابد: «وَلَولا ذَلِک لَمْ یدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَلا مَنْ رَازِقُه» ۱؛ زیرا ابزار آن را در اختیار نداشت؛
ھ) معرفت اللّه فطری با آنکه در سرشت و نهاد انسانها سرشته شده است، اما به این معنا نیست که همه انسانها بالفعل آن را دارا هستند، بلکه این معرفت ممکن است مورد غفلت قرار گیرد و مغفول بمانَد. از اینرو، نیازمند تذکره و یادآوری است: «ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ فِی قُلُوبِهِمْ وَنَسُوا الْمَوْقِفَ، سَیذْکرُونَهُ یوْماً مَا».۲ بنابراین، فطری بودن معرفت، مساوی با تحقق بالفعل آن نیست.
۲. ۴. عدم تکلیف به معرفت و تکلیفِ نخستین
از دیگر ادعاهای مطرح شده در گزارشهای تاریخی درباره نظام معرفتی امامیه، عدم تکلیف به معرفت و نیز عدم تکلیف به نظر و استدلال بود. اشعری در دیدگاه جمهور امامیه بیان کرد که آنان معتقد بودند: «وأنّ النظر والقیاس لا یؤدّیان الى علم وما تعبّد اللّه العبادَ بهما».۳ در اینجا لازم است این ادعا با روایات نقل شده از سوی اصحاب امامیه، سنجیده و صحت و سقم آن روشن شود. ناگفته پیداست که مبنای اضطراری بودن معارف و غیراختیاری بودن آنها در دیدگاه امامیه، لوازمی دارد که