توجه به اینکه اشعری در توضیح انگاره هِشام و اصحابش بیان کرده که معرفت اللّه پس از نظر و استدلال واقع میشود، معلوم میشود منظور او از «المعرفة کلها اضطرار بایجاب الخلقة» امور فطری و معرفت اللّه بوده است.۱
شیخ مفید نیز در کتاب اوائل المقالات اشاراتی دارد بر اینکه برخی امامیان به اضطراری بودن معرفت معتقد بودند.۲ او در این گزارشِ تاریخی، قول به معرفت اکتسابی را به شمار بالایی از امامیه نسبت میدهد نه به همه امامیه! که نشان میدهد برخی امامیان، معارف را اضطراری میدانستند. البته، گزارش شیخ مفید به احتمال قوی، متعلق به دوران خودش در مدرسه بغداد است که بیشتر امامیه را معتقد به معرفت اکتسابی معرفی میکند و این با گزارش اشعری که امامیانِ دوران نخستین در مدرسه کوفه را گزارش میکند، منافاتی ندارد.
از دیگر شواهد تاریخی بر این که امامیان نخستین و یا دستکم برخی آنان، معارف را اضطراری میدانستند، گزارش قاضی عبدالجبار معتزلی (م ۴۱۵ق) است. او در ضمنِ گزارشِ دیدگاه کسانی که به نفی وجوبِ نظر معتقد بودند، اکثر امامیان را منکر وجوب نظر معرفی میکند.۳ پوشیده نیست آنها که معارف را اضطراری میدانستند، اعتقادی به وجوب نظر نداشتند. میدانیم امامیان در مدرسه بغداد معارف را اکتسابی میدانستند، معلوم میشود مراد از اکثر امامیانی که قاضی عبدالجبار به آن اشاره کرده، اصحاب امامیه در مدرسه کوفه و قم بودهاند. بنابراین، چون منظور قاضی عبدالجبار از اکثر امامیه، اصحاب امامیه در مدرسه کوفه و قم است با گزارش شیخ مفید که اکثر امامیه دوران خود را معتقد به معرفت اکتسابی میداند، تضادی ندارد.
از دیگر شواهد تاریخی مبنی بر اضطراری بودن معرفت نزد امامیان نخستین یا دستکم برخی از آنان، گزارش عبدالقاهر بغدادی (م ۴۲۹ق) است. او از اقوال مختلف منسوب به امامیه، تنها دو قول را نقل کرده است: دیدگاه هشام بن حکم و دیدگاه منتسب به مؤمن طاق و ابومالک حضرمی.۴
۲. راستیآزمایی گزارشهای تاریخی با شواهد روایی
در گزارشهای تاریخیِ ذکر شده و مربوط به امامیان دوران نخستین، چند ادعا به آنان نسبت داده