271
جستارهایی در مدرسه کلامی قم

باید توجه داشت که ظاهر برخی تعابیر صدوق رد برخی دلایل عقلی است؛ اما با دقت در کلمات او روشن می‏شود که آنچه وی رد کرده، قیاس (تمثیل منطقی) و دلایل ظنی و غیر قطعی است نه دلیل عقلی قطعی. نمونه‏هایی از مخالفت شیخ صدوق با قیاس و دلایل ظنی به شرح ذیل است:

۱. صدوق در بحث اثبات عصمت امامان از راه لزوم تفسیر و تأویل آیات قرآن توسط فردی عاری از خطا و گناه وارد می‏شود و می‏گوید: اگر چنین نباشد، آن‏گاه هر کسی می‏تواند بر اساس تفسیر و تأویل خود و قیاس‏هایی که انجام می‏دهد، عمل کند و این امر دامنه اباحی‏گری را افزایش می‏دهد و باز اگر چنین شود، خروج از دین است:

و اذا اباحنا ذلک فی الکتاب لزمه ان یبیحنا ذلک فی اصول الحلال و الحرام و مقائیس العقول و ذلک خروج من الدین کله.۱

۲. شیخ صدوق در نقل داستان معمّرین و مقایسه طول عمر ایشان با طول عمر همراه با غیبت امام زمانعلیه السلام به نکته‏ای مهم اشاره می‏کند و آن، ادعای برخی در مخالفت حدیث با عقل است. او به مخالفان عقیده به غیبت امام زمانعلیه السلام اعتراض می‏کند که چطور اخبار وارد شده درباره طول عمر حضرت خضرعلیه السلام را انکار نمی‏کنید و مخالف عقل نمی‏شمرید، ولی اخبار غیبت و طول عمر امام زمانعلیه السلام را انکار کرده، مخالف عقل می‏شمارید و اگر واقعاً از عقل بهره بهینه می‏بردید، غیبت امام زمان را تأیید می‏کردید. او می‏گوید:

انّ اکثر المخالفین یسلمون لنا حدیث الخضرعلیه السلام و یعتقدون فیه أنّه فی غائب عن الابصار و لاینکرون طول حیاته و لا یحلمون حدیثه علی عقولهم و یدفعون کون القائمعلیه السلام و طول حیاته فی غیبته.۲

بنابراین، مخالفت صدوق با عنوان درک عقل و عدم آن در این جایگاه با فعالیت عقلی‏ای از سنخ قیاس است که طول عمر خود و دیگران را با طول عمر امام زمانعلیه السلام مقایسه می‏کنند و چون عقلشان آن را نمی‏پذیرد، آن را محال می‏شمرند.

او در جایی دیگر به همین نکته اشاره و نپذیرفتن عقلی طول عمر را از طرف مخالفان بیان می‏کند و آن را از نوع قیاس می‏داند. او اشکال مخالفان را چنین نقل می‏کند:

1.. صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۶.

2.. همو، کمال الدین و تمام النعمه، ص۳۹۲.


جستارهایی در مدرسه کلامی قم
270

وی درباره تخصیص گزاره عام عقلی با نقل نیز چنین عمل کرده است. در بحث لزوم بعثت انبیا دریافت عقل را این گونه بیان می‏دارد که عقل حکم می‏کند در تمام زمان‏ها پیامبری از سوی خدا برای هدایت مردم ارسال گردد. اما با وجود گزاره نقلی مبنی بر خاتمیت نبوت با ارسال پیامبر اعظم حضرت محمدصلی الله علیه و آله و پایان سلسله نبوت و آغاز وصایت، این گزاره عقلی عمومیت خود را از دست می‏دهد. وی می‏گوید:

لولا أنّ القرآن نزل بأنّ محمدصلی الله علیه و آله خاتم الانبیاء لوجب کون رسول فی کل وقت.۱

بنابراین، روش شیخ صدوق در رویارویی با مواردی که میان دلیل‏های عقلی و نقلی تعارض ابتدایی و ظاهری وجود دارد این است که او میان این دو دلیل به‏گونه‏ای جمع می‏کند و محلی برای حل تعارض می‏یابد. حال اگر نوع تعارض میان گزاره‏های نقلی و عقلی از نوع ابتدایی و ظاهری و به هیچ شکلی قابل حل و جمع نباشد ـ به دیگر بیان اگر تعارض مستقر شده و رابطه میان آنها از نوع تباین باشد ـ نحوه برخورد با این دو گزاره به‏گونه‏ای دیگر رقم می‏خورد و باید چاره‏ای دیگر برای حل این تعارض جست.

شیخ صدوق در این گونه موارد دست به تأویل ظاهر متن قرآن و حدیث می‏زند و معنایی غیر از ظاهر آن را اختیار می‏کند. نمونه‏های بسیاری از تأویلات وی در لابه‏لای نوشته‏هایش یافت می‏شود.

برای نمونه، او در پیِ حدیثی که درباره حجاب‏های هفتگانه نقل می‏کند، حجاب‏هایی را که برای خداوند برشمرده شده است، این گونه معنا می‏کند:

لیست هذه الحجب مضروبة علی اللّٰه عزوجل، لانّه لایوصف بمکان و لکنّها مضروبة علی العظمة العلیا من خلقه التی لایقادر قدرها غیره تبارک و تعالی.۲

وی به دلیل آنکه پرده و حجاب داشتن خداوند را مستلزم مکان داشتن وی می‏داند و عقل حکم می‏کند که لازمه مکان داشتن، جسم بودن است، این روایت را به تأویل می‏بَرَد و در جایی که در روایت از وجه اللّٰه سخن به میان آمده است، می‏گوید:

من وصف اللّٰه تعالی ذکره بالوجه فقد کفر و أشرک و وجهه انبیاؤه و حججهعلیهم السلام و هم الذین یتوجه بهم العباد الی اللّٰه عزوجل و الی معرفته و معرفة دینه....۳

1.. همو، کمال الدین و تمام النعمه‏، ص۴.

2.. صدوق، الخصال، ص۴۰۲.

3.. همو، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۳۴.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی قم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 18947
صفحه از 356
پرینت  ارسال به