247
جستارهایی در مدرسه کلامی قم

حادث است. بنابراین، جسم هم حادث است؛ زیرا از پدیدآورنده جدا نمی‏شود و بر آن متقدم نمی‏گردد.۱

۱۰. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه‏ نیز استدلال‏هایی در موضوع نبوت، امامت و غیبت مطرح ساخته است که برخی از آنها را در پی می‏آوریم.

وی در ابتدا در مقدمه‏ای طولانی که برای کتاب کمال الدین و تمام النعمه نوشته است، به این دلیل که خداوند بحث خلافت را قبل از آفرینش مطرح کرده است، خلافت را مهم‏تر و محور عالم می‏داند. او می‏گوید:

خدای ـ عزوجل ـ پیش از آفرینش از خلیفه سخن می‏گوید و این دلالت دارد که حکمت در خلیفه از حکمت در آفرینش مقدم است و بدین دلیل است که بدان آغاز کرده است؛ زیرا او حکیم است و حکیم کسی است که موضوع مهم‏تر را بر امر عمومی مقدم دارد.

وی در ادامه تبیین نظریه‏اش می‏گوید:

اگر خداوند خلقی را بیافریند در حالی که خلیفه‏ای نباشد، ایشان را در معرض تباهی قرار داده است و سفیر را از بی‏خردی‏اش باز نداشته است بدان گونه که حکمتش اقتضا می‏کند.

آن‏گاه بار دیگر برای روشن کردن مسئله به حکمت الهی استناد می‏کند و می‏گوید:

حکمت الهی اجازه نمی‏دهد که یک چشم برهم زدنی ازخلیفه صرف نظر شود. حکمت الهی فراگیر است همچنان‏که طاعت او نیز عمومیت دارد.

سپس تالی فاسد نبودن خلیفه را گوشزد می‏کند و می‏گوید:

کسی که بپندارد دنیا لحظه‏ای بدون امام می‏پاید، لازمه‏اش آن است که مذهب برهمنان را در ابطال رسالت، صحیح بداند.۲

در حقیقت شیخ صدوق پذیرفتن «نبود خلیفه» را موجب پذیرش نظریه ابطال رسالت دانسته است. وی در عبارتی دیگر می‏گوید: اگر قرآن ما را به این مطلب رهنمون نمی‏شد که نبوت به پایان رسیده است، وجود یک پیامبر در هر زمان لازم بود. سخن ایشان در این باره چنین است:

1.. همان، ص۲۹۹.

2.. همو، کمال الدین و تمام النعمه‏، ص۴.


جستارهایی در مدرسه کلامی قم
246

حادث است، و اگر توانا نباشد، نقص و ناتوانی همراه آن دوست و این دو از نشانه‏های حدوث است. بنابراین، قدیم یکی است.

دلیل دیگر آنکه:

هریک از آن دو یا توانا بر مخفی کردن چیزی از دیگری است که در این صورت آن‏که می‏شود چیزی را از او مخفی داشت، حادث است و اگر توانا بر مخفی کردن نباشد، ناتوان است و همان‏طور که بیان کردیم ناتوان حادث است. این استدلال در ابطال دو قدیم که وصف هریک از آن دو صفت قدیمی باشد که ما اثبات کردیم، کاربرد دارد.۱

۹. شیخ صدوق باب چهل و دوم کتاب التوحید را به «اثبات حدوث جهان» ویژه ساخته است.

در این باب پس از ایراد روایات و گفت‏وگوهایی مفصل درباره حدوث عالم در پی حدیث ششم به اثبات عالم از راه عقلی می‏پردازد. او برای اثبات حدوث عالم می‏گوید:

از جمله دلیل‏های حدوث جهان این است که ما، خود و دیگر اجسام را می‏بینیم که از زیاده و نقصان جدا نیست و ساختن و تدبیر بر آن جاری است و شکل و هیئت‏هایی بر آن عارض می‏گردد و ما به ضرورت می‏دانیم که نه ما و نه آنکه از جنس ما و مثل ماست آن را نساخته است و از نظر عقل روا نیست و در تصور نمی‏آید چیزی که از حادثه‏ها جدا نیست و قدیم نمی‏باشد و این اشیا را که در آنها تدبیر می‏بینیم و اختلاف در اندازه را در آنها مشاهده می‏کنیم، اثر سازنده‏ای نباشد یا بدون تدبیرکننده‏ای پیدا شود....۲

آن‏گاه به نقل از کسی که اهل توحید و معرفت بوده است، دلیلی بر «حدوث جسم‏ها» نقل می‏کند و می‏گوید:

دلیل حدوث جسم‏ها این است که وجودشان جز این نیست که بودن وجودشان، وجودشان را در بر دارد و بودن، جای گرفتن در جایی در عوض جای دیگر است و وقتی جسم در جایی باشد نه جای دیگر، آنکه می‏توانست در جای دیگر باشد، مشخص می‏شود که آن جسم در آن جای خاص نبود مگر به مفهومی و آن مفهوم

1.. همان، ص۲۶۹.

2.. همان، ص۲۹۸.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی قم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 18931
صفحه از 356
پرینت  ارسال به