محدث و پدید آورندهای میداشت؛ چون فعل بدون فاعل نمیشود و این سخن درباره محدث او نیز جاری است. و در این فرایند وجود حادثی قبل از حادث دیگری تا بینهایت لازم میآید و آن محال است. پس درست آن است که ناچار از وجود آفریننده قدیم هستیم. ۱
مشاهده میشود که شیخ صدوق برای اثبات قدیم بودن خداوند از برهان حدوث استفاده کرده و از راه ابطال تسلسل در علت فاعلی نیاز به سرسلسلهای قدیم را به اثبات رسانیده است.
۴. شیخ صدوق در پی حدیث هفدهم باب نهم کتاب التوحید در باب قدرت خدا با استفاده از برهان خلف، قادر بودن خداوند را به اثبات میرساند:
از جمله دلیلها بر اینکه خداوند قادر است این است که وقتی جهان ساخته سازندهای است و دریافتیم کسی که توانا نیست نمیتواند چیزی بسازد.... اگر غیر این باشد، یعنی جهان را سازندهای غیر توانا ساخته باشد، باید کار بدون ابزار انجام و بدون حواس درک شود و چون تحقق چنین چیزی بیرون از دایره خردمندی است، قسمت اول هم چنین است؛ یعنی باید جهان هم بدون سازنده باشد، در صورتی که خلفش فرض ما خواهد بود۲.
۵. شیخ صدوق در پی حدیث چهارم باب دهم از کتاب التوحید درباره «اثبات علم خدا و ذاتی بودن صفات و عینیت صفات با ذات» میگوید:
مقصود این است که علم چیزی جز خدا نیست و علم از صفات ذاتی اوست و مراد ما از وصف علم برای خدا، نفی جهل از اوست و نمیگوییم که علم غیر از اوست؛ زیرا اگر چنین بگوییم (یعنی بگوییم علم غیر از خداست) سپس بگوییم خداوند همواره و از اول عالم بوده است (لازم میآید که با توجه به قدیم بودن خداوند) همراه با خداوند قدیم دیگری را اثبات کنیم و (این امر با یکتا بودن خداوند سازگار نیست) و خداوند از این توصیف برتری بزرگ است.۳
۶. شیخ صدوق در پی حدیث دهم باب بیست و هشتم کتاب التوحید در «نفی مکاندار بودن