243
جستارهایی در مدرسه کلامی قم

۱. شیخ صدوق در پی حدیث بیست و پنجم باب اول از کتاب التوحید در ذیل آیه)اولم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض و ما خلق اللّٰه من شیء(۱ و در بیان معنای نظر، آن را به اندیشیدن و استدلال کردن معنا می‏کند و می‏گوید: معنای آیه چنین است که آیا در زمین و آسمان‏ها و شگفتی‏های خلقت نمی‏نگرند؟! او ضمن اشاره به برهان نظم و برهان حدوث می‏گوید:

اجسام برای نگه داشتن اجرام و اجسام آسمانی بدون ابزار قادر نیستند، خداوند آسمان‏ها و زمین را با همه بزرگی و سنگینی بدون پایه برپا داشته و بدون ابزار آنها را آرام گردانیده است. پس خداوند شبیه به اجسام نیست و اجسام در قدرت و ملک همگون خدا نیستند.

صدوق پس از مقایسه قدرت و مالکیت خداوند با آفریدگان، می‏گوید: آنها با اندیشه و نظر در آسمان‏ها و زمین و آفریدگان دیگر به میزان قدرت و ملک خدا پی می‏برند و استدلال می‏کنند بر اینکه خداوند بر خدایی که از جسم‏ها پدید آمده سزاوارتر است.۲

۲. صدوق در پی حدیث سی و ششم باب دوم کتاب التوحید در بیان نفی تشبیه خداوند به آفریدگان از قانون حدوث استفاده می‏کند و می‏گوید:

دلیل اینکه خداوند در هیچ جهتی از جهات شبیه آفریدگانش نیست آن است که هر جهتی از کارهای او پدیدآمده (حادث) است و هر جهت پدیدآمده گواه بر حدوث چیزی است که به آن جهت است و اگر خداوند جلیل شبیه چیزی از آفریدگان باشد آن شباهت بر حدوث او دلالت می‏کند. از آن جهت که بر حدوث هر چیزی دلالت می‏کند که آن جهت را دارد؛ زیرا او همگون بر پایه داوری خرد از نظر همگون بودن مقتضی حکم واحدند و حال آنکه دلیل اقامه شده که خداوندـ تبارک و تعالی ـ قدیم است و محال است که او از جهتی قدیم و از جهتی حادث باشد.۳

۳. آن‏گاه در پی این استدلال عقلی دلیل بر «قدیم بودن خداوند» می‏آورد:

از جمله دلیل‏های قدیم بودن خداوند آن است که اگر او حادث می‏بود، می‏بایست

1.. اعراف: آیه ۱۸۵.

2.. صدوق، التوحید، ص۲۷.

3.. همان، ص۸۰.


جستارهایی در مدرسه کلامی قم
242

کند. اما استدلال از لحاظ مبادی عقلی دو نوع است. نوع اول استدلالی است که همه مبادی آن عقلی است. چنین استدلالی، عقلی محض است و به مؤدای آن «مستقلات عقلیه» می‏گویند. نوع دوم استدلالی است که یکی از مقدمات آن عقلی است و دیگری نقلی. این نوع استدلال، عقلی غیرمحض است و به مؤدای آن «غیرمستقلات عقلیه» می‏گویند. شیخ صدوق در آثارش از هر دو نوع استدلال بهره می‏گیرد که نمونه‏ای از این استدلال‏ها در ادامه نقل خواهد شد.

به نظر می‏رسد صدوق برخی از این استدلال‏ها، حتی استدلال‏های عقلی محض را از تعلیم آیات قرآن و احادیث آموخته است، اما استدلال را با مقدمات عقلی و فارغ از تعبد به قرآن یا معصوم بیان می‏کند. این مطلب ضرری به عقلی بودن استدلال نمی‏رساند؛ زیرا یک فیلسوف هم ممکن است برهانی را از فیلسوف دیگر آموخته باشد و چون آن را درست تشخیص می‏دهد، آن را به‏عنوان برهان عقلی بیان ‏کند. اصولاً در هر علمی مقام قضاوت و داوری ملاک اصلی در علمی بودن یک مطلب می‏باشد نه مقام گردآوری و شکار. ممکن است یک فیزیکدان از متون مقدس یا سخنان پیشینیان مطلبی شنیده و آن را بر اساس مشاهده و آزمون و روش‏های پذیرفته علم فیزیک تبیین و اثبات کرده باشد. در این صورت نظریه او علمی است؛ چون در مقام داوری بر اساس روش‏های مقبول علم ارزیابی و اثبات شده است. برهان نیز اگر دارای مبادی عقل‏پذیر باشد، برهان عقلی است؛ حتی اگر آن را از دیگران آموخته باشیم.

صدوق در یکی از سخنانش به نظر و اندیشه درباره خلقت ترغیب می‏کند و آنها را که استدلال‏گرانه به شگفتی‏های آفرینش نمی‏نگرند، سرزنش می‏‏کند و می‏گوید: باید با نگاه استدلالی به خالق و مالک بودن خدا و شباهت نداشتنش به آفریدگان استدلال کرد.۱

وی همچنین سخن‏گویی بدون استدلال عقل‏پسند را نکوهش کرده، چنین کسی را باطل‏گو می‏داند. او در بحث حدوث اجسام پس از تبیین معنای افتراق و اجتماع اجسام می‏گوید که کسی که اجسام را نه مجتمع و نه مفترق می‏داند، سخنی نابخردانه گفته است:

من أثبت الاجسام غیرمجتمعة و لا متفرقة فقد أثبتها علی صفة لا تعقل و من خرج بقوله عن المعقول، کان مبطلاً.۲

بخشی از استدلال‏هایی را که شیخ صدوق در آثار خویش آورده در این بخش نقل می‏کنیم:

1.. همان، ص۲۷.

2.. همو، التوحید، ص۳۰۳.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی قم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 25700
صفحه از 356
پرینت  ارسال به