پرداخته و هفت اشکال فرضی را به صورت «ان قال قائلٌ» مطرح کرده و به صورت مستدل و عقلی به آنها پاسخ میدهد.۱
وی همچنین در کتابهایش از استدلالهای متکلمان و حکیمان و اهل توحید و معرفت بهره جسته است که خود دلیل بر حجیت این استدلالها نزد اوست.۲
علاوه بر اینها صدوق به این نکته اشاره دارد که در برخی از موارد و در حل و پاسخگویی به برخی مسائل باید از دلیل عقلی استفاده کرد و این جایگاه مخصوص ادله عقلی است. او در بحث اثبات غیبت امام دوازدهمعلیه السلام به مناسبتی میگوید:
اگر یهودیای از ما درباره احکامی از رکعات نماز پرسید، باید با او که منکر نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است نخست درباره نبوت ایشان و اثبات آن سخن بگوییم.۳
روشن است که در اثبات بحثها و مناظرات بروندینی و در اثبات نبوت پیامبری برای صاحبان ادیان دیگر نمیتوان از راه نقل سخنان پیامبر مورد بحث به نتیجه رسید و از راه عقلی باید به این مهم دست یافت.
در جایی دیگر، در بحث با معتزله بر سر موضوع امامت از قول ابن قبه رازی میگوید:
شما در فرعی از امامت پرسش کردید و فرع را نمیتوان اثبات کرد مگر آنکه بر صحت اصل آن دلیل بیاوریم. یعنی در پاسخ به صحت احکام باید بر صحت خبر و صحت نبوت پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله دلیل بیاوریم و پیش از آن باید اثبات کنیم که خداوند واحد و حکیم است و اینها همه باید پس از اثبات حدوث عالم باشد.۴
بنابراین، احکام و دلایل عقلی نزد صدوق اعتبار و حجیت داشته و وی بر اساس آن عمل کرده و بحثهای اعتقادی و کلامی را در کتابهایش سامان داده است.
واپسین نکته اینکه شیخ صدوق از جمله دانشمندان معتقد به این نظریه است که دلیل عقلی توانایی تخصیص زدن دلیل نقلی را دارد و از این طریق او احکام نظری عقل را دارای حجیت و اعتبار میداند.