دارد یا میتواند ببیند، چنان توجیه کند که رنگ تشبیهی نداشته باشد.۱
وی حتی نوشته صدوق را درباره عدل الهی در کتاب التوحید تأثیر گرفته از معتزلیان میداند و میگوید:
تحقیق در آموزه عدل الهی در فصل آینده نشان خواهد داد که کتاب التوحید در زمانی متأخرتر از دوران فعالیت ابن بابویه در آن هنگام که تماس نزدیکتری با معتزلیان داشت، نوشته شده بود. وی آموزه عدل در کتاب التوحید را کاملتر و درستتر از آنچه در الهدایه و الاعتقادات آمده است، ارزیابی کرده است.۲
مکدرموت در یک داوری دیگر، ابن بابویه را نزدیکتر به معتزلیان میداند تا شیخ مفید، و در حقیقت صدوق را عقلگراتر از شیخ مفید میشمارد. وی گفته است:
ابن بابویه با اعتقاد داشتن به اینکه عمل، جزئی از ایمان است، بیش از مفید به معتزله نزدیک شده است.۳
با توجه به نکته گفتهشده و این نکته که واقعاً بهترین راه قضاوت درباره خردگرایی شیخ صدوق بررسی آثار و نوشتههای اوست، در اینجا به بررسی مؤلّفههای لازم در شناخت جایگاه عقل نزد شیخ صدوق میپردازیم.
۱. دیدگاه صدوق درباره عقل
یک. ماهیت عقل
صدوق در هیچیک از آثار موجودش، تعریفی از عقل ارائه نداده است، اما از دو طریق میتوان به تعریفی مناسب رسید که بتوان آن را به صدوق نسبت داد:
نخست از طریق روایاتی که او درباره عقل و ماهیت آن نقل کرده است. میدانیم که صدوق روایات کتاب خود را در صورت رد نکردن صحیح دانسته و بدان معتقد بوده است. دیگر اینکه در نوشتهها و بیانهای صدوق جملاتی درباره عقل، ماهیت، وظیفه و کارکرد آن وجود دارد که با جمعبندی و چینش صحیح آن در کنار هم میتوان به تعریفی از عقل دست یافت.