موجودات نفى کرده، ضمن اینکه خدا را با هر چیز و جدا از هر چیز دانسته و بدین ترتیب ویژگىهاى اجسام و اعراض را از خدا نفى کرده؛ چه اینکه جدایى و دورى ویژگى اجسام است و حلول در جسم و اتحاد با آن، ویژگى اعراض است. سپس فرموده اما دانش حق بر پدیدهها احاطه دارد و آنها را با حکمتش آفریده، یعنى با احاطه و تدبیرش بدون ترکیب با اشیا با آنها همراه شده است.۱
نکته جالب توجه اینکه در میان شیعه، بهویژه کلینى که این مقال مربوط به عقلگرایى ایشان است، سخنان امیرالمؤمنینعلیه السلام را به بهترین شکل بزرگ داشته و با دقیقترین فهمهاى عقلانى همراه کرده است.
۵. آخرین موردى که بازگو مىشود، بخشى از کتاب الحجة اصول کافى درباره تفسیر «فىء و انفال» است:
خداى بزرگ تمام دنیا را براى خلیفهاش قرار داده است؛ چرا به فرشتگان فرمود: من خلیفهاى روى زمین قرار مىدهم. پس تمام جهان اختصاص به حضرت آدمعلیه السلام دارد و پس از ایشان به فرزندان شایستهاش مىرسد. پس اموالى که به ناروا، در دست دشمنان فرزندان صالح حضرت آدمعلیه السلام قرار مىگیرد و سپس به صالحان برمىگردد، «فىء» نام دارد. فىء با درگیرى نظامى به دست مىآید و آنچه بدون جهاد و درگیرى به دست مىآید «انفال» نام دارد که ویژه خدا و پیامبر اوست.۲
چالش با قرامطه
الرد على القرامطه یکى از آثار از میان رفته کلینى است. اگر کتاب یاد شده در دست مىبود، میزان عقلگرایى کلینى آشکارتر مىشد. اما اکنون ناگزیریم با کمک گرفتن از شواهد و قراین و به صورت حدس و تخمین، به وارسى اندیشههاى کلینى در این موضوع بپردازیم.
با توجه به اینکه دقیقاً کلینى در زمان ظهور قرامطه به سر مىبرده و از نزدیک شاهد اندیشهها، گفتار و رفتار آنان بوده، به خود اجازه تخطئه آنها را داده است. اگر کلینى در روزگارى دیرتر از عصر قرامطه به سر برده بود، به عمد، مىبایست به بررسى تاریخى آنها و در نتیجه به نقد فکرى و رفتارى آنها میپرداخت. اما با توجه به معاصرت با آنان، علىالقاعده