گرفت که ایشان در اواخر عمرش به بغداد هجرت کرده و حداکثر به سال ۳۲۹ در آنجا زندگى را بدرود گفته است؛۱ زیرا دستکم مجدِّد نامیده شدن کلینى توسط ابن اثیر جزرى ـ چنانکه گذشت ـ مىتواند موجب این احتمال شود که وى بیش از یک بار به بغداد سفر کرده است.۲
دقت در سخنان رجالیان نزدیک به روزگار کلینى ما را به این امر متوجه مىکند که او فراوان به نقاط مختلف از جمله بغداد سفر کرده است و اگر جز این بود، فراهم آوردن آثار علمى گوناگون بهویژه موسوعه حدیثى گستردهاى چون کافى امکان نداشت. اینکه نجاشى ـ آن گونه که گذشت ـ تصریح کرده که کافى ظرف بیست سال نگاشته شده، این نکته را مىفهماند که کلینى در طول آن مدت به جمعآورى حدیث مشغول بوده است و چون کافى از تنوع و موضوعات گوناگون برخوردار بوده و به صورت آماده یکجا فراهم نبوده، بهناچار کلینى برای گردآوری این مجموعه مسافرتهاى فراوانى انجام داده است.
به علاوه، رجالیانى چون ابن ماکولا و ابن عساکر که به روزگار کلینى نزدیک بودهاند، به سفرهاى ایشان به دمشق و بغداد تصریح کردهاند. بهویژه، سخن ابن ماکولا که نقل شد و گفته بود: «و کان ینزل بباب الکوفه»، بهروشنى استمرار را فهمانده، گویاى این است که کلینى بیش از یک بار به بغداد سفر کرده، و طى سفرهاى مکررش به این شهر (یگانه کانون عمده دانش در جهان اسلام در قرنهاى سوم و چهارم هجرى) در دروازه کوفه اتراق مىکرده است.
ملاحظه شواهدى که بعضى از پژوهشگران معاصر یافتهاند، تا سفر کلینی به خراسان، کوفه و حجاز را نتیجه بگیرند، جالب توجه و ارزشمند است.۳
اکنون پس از معرفى کوتاه کلینى و برداشتن یک گام عمده در شناخت وى و فهم اجمالى عقلگرایى او، باید به بخش دیگرى بپردازیم تا ضمن آن رابطه «تحدیث» و «تعقل» را بازگوییم.
تحدیث و تعقل
در آینه کافى، چهره مرحوم کلینى محدثى سترگ و کمنظیر جلوه میکند. اکنون مىخواهیم ببینیم چگونه میتوان چنین شأنى را با خردگرایى جمع کرد؟
بهطور اصولى میان حدیثگزارى یعنى ظاهرگرایى با اندیشهورزى ناسازگارى وجود دارد؛ زیرا