۵. وجود روایت در یکی از آثاری که بر یکی از امامانعلیهم السلام عرضه شده و ایشان مندرجات آن را تأیید کردهاند؛
۶. وجود روایت در کتابی که مراجعه به آن در بین شیعیان رواج یافته و مرجعی معتبر نزد شیعیان شده است، مانند تألیفات ابن مهزیار.
فیض کاشانی سپس با ذکر عبارتهایی از صاحبان کتب اربعه بر این ادعای خود گواه میآورد و با ذکر انتقادهایی چند به نظریه مقابل که از آنِ مدرسه حلّه است، این بخش را نیز به پایان میرساند. مهمترین نکته در زمره انتقادهای فیض، تمرکز دستگاه نقد سندی حلّه بر حجیت و بیتوجهی به کشف واقع است؛ چرا که مجرد بدکیشی یا وجود انحراف در عقاید فرد به معنای دروغگویی او نیست و همچنین فضایل اخلاقی راوی با آسانگیری او در نقل احادیث منافاتی ندارد: «فأیّ مدخلٍ لفساد العقیدة فی صدق حدیث المرء إذا کان ثقةً فی مذهبه و أیّ مناقاةٍ للممدوحیة بفضیلة ما مع المسامحة فی نقل الحدیث». تلاش برای استخراج معیارهای نقد حدیث نزد کلینی و بیان تفاوتهای آن با نقد سندی حلّه در آثار دیگر حدیث پژوهان متأخر شیعه نیز پیگیری شده و آنان افزون برمطالب فیض کاشانی، گاه به انتقادهای اصولیانِ مخالف این روش نیز پرداختهاند.۱
معرفی ابواب کلامی
روایات کلامی کافی که نزدیک به یک چهارم آن است، در شکلدهی به مکتب کلامی شیعه نقش مؤثری داشته است. کلینی در ردهبندی روایات کلامی کافی، نظامی ابتکاری پدید آورده که از یک سو ناظر به مسائل محوری آن دوره در منازعات فرق و مذاهب بوده، و از سوی دیگر کوشیده در ترتیبی منطقی، عمده مباحث کلامی را در کتاب خود بیاورد. ویژگی مهم دیگری که در این بخش از کتاب کلینی به چشم میخورد، تلاش وی برای پایان بخشیدن به مجادلات کلامی درونمذهبی شیعیان با تکیه بر نقاط محوری و سعی در گردآوری دیدگاههای گوناگون پیرامون آن است. اهمیت این کار کلینی هنگامی بهدرستی شناخته میشود که بدانیم وی در دوره موسوم به حیرت میزیسته است؛ دورهای که شیعیان به دلیل غیبت امامعلیه السلام و نیز پیدایش فرقهها و دیدگاههای گوناگون بین شیعیان، سرگردان و حیران بودند. او برای تحقق این هدف با تعیین