167
جستارهایی در مدرسه کلامی قم

اتفاق روایات در قالب دست‏نوشته‏های پراکنده‏ به نگارش درآمده بود. پیش از این گفته شد که در نگاهی به مجموعه روایات کافی به این واقعیت برمی‏خوریم که راوی عمده قریب به اتفاق این روایات، هشت نفر مشخص بوده‏اند: علی بن ابراهیم قمی، محمد بن یحیی عطّار، ابوعلی اشعری، حسین بن محمد قمی، محمد بن اسماعیل نیشابوری، حمید بن زیاد کوفی، احمد بن ادریس قمی، علی بن محمد. افزون بر اینکه بیشتر این افراد خود صاحب اثر بودند، در سلسله سند آنها نیز بسیاری از صاحبان اصول قرار دارند.۱ از سوی دیگر می‏دانیم که کلینی در کتاب خود با نقل روایات مرسل و آوردن برخی تعابیر مبهم در سلسله سندها و نقل قول از راویان مجهول و گاه مقدوح، از جمله پاره‏ای از غالیان و فطحیه و واقفیه، به معیار سند در ارزش‏گذاری احادیث توجه چندانی نشان نداده و بخش عمده‏ای از روایات کافی بنا بر ارزش‏گذاری سندی در قالب دسته‏بندی مدرسه حلّه،۲ ضعیف به شمار می‏رود.۳ مشابه همین وضعیت درخصوص من لایحضره الفقیه شیخ صدوق نیز وجود دارد. بخش عمده‏ای از روایات او از طریق پدرش علی بن بابویه، ابن ولید و سعد بن عبداللّه‏ اشعری نقل شده که همگی آثار متعدد داشته‏اند. علاوه ‏بر این، عمده مشایخ این سه نفر نیز از اصحاب اصول بوده‏اند.۴ افزون بر این، او اساساً روایات کتابش را با حذف سلسله سند آورده که نشان‏دهنده میزان اهمیت وی به ارزش‏گذاری سندی در نقد حدیث است. البته او در پایان کتاب در مشیخه۵ به استدراک برخی سندها در قالب نظام طبقات پرداخته است. با این حال، بسیاری از روایاتش هم‏چنان بدون سندند و نیز بسیاری از افراد واقع در سلسله

1.. در این ‏باره به شرح حال تک‏تک هشت نفر مذکور و افراد واقع در سلسلۀ سند آنها مانند ابراهیم بن هاشم مراجعه کنید. جالب توجه آنکه نجاشی در بسیاری موارد در معرفی این افراد چنین تعبیر می‏کند: «حدثنا بکتبه» که نشان‏دهندۀ سنت نقل حدیث به روش مناوله یا مکاتبه است.

2.. مدرسۀ حلّه به دورۀ احیای فقه شیعه در قرن ششم‏هجری گفته می‏شود که با میراث وسیع و متنوع فقهی، کلامی و حدیثی، تأثیرات نسبتاً ماندگار و مهمی در اندیشۀ شیعه برجای گذاشت. در نظام ارزش‏گذاری مدرسۀ حلّه، روایات بر مبنای دو معیار عدالت و وثاقت که جنبۀ کاملاً سندی دارند، ارزش‏گذاری شده و به قراین محتوایی یا پیرامونی توجهی نمی‏شود.

3.. در این ‏باره ر.ک: شهید ثانی، الدرایه و ملاصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، مقدمه.

4.. در این باره نیز ر.ک: نجاشی، ذیل شرح حال هریک و نیز به مشیخۀ صدوق در پایان من لایحضره الفقیهمراجعه کنید.

5.. در گونه‏ای از نگارش‏های حدیثی، سلسلۀ سندها از متن روایات بریده و در قالبی طبقه‏بندی شده در پایان بازیابی می‏شود؛ به این بخش، مشیخه گفته می‏شود.


جستارهایی در مدرسه کلامی قم
166

در دوره مدرسه حلّه باز‏می‏گردد.۱ این مسئله به آن معنا نیست که تا پیش از تبلور نظریه نقد سندی، محدثان بدون هیچ‏گونه مبنایی به‏طور سلیقه‏ای به گزینش احادیث می‏پرداختند، بلکه واقعیت آن است که شیوه‏های جایگزین دیگری در آن دوره مرسوم بود که به دلایلی در دوره‏های بعد، از اهمیت آن کاسته شد. این شیوه‏های جایگزین در دو رده «نقد محتوایی بر مبنای مقایسه روایت با قرآن، عقل و...» و «نقد متون حدیثی بر مبنای گردآوری مجموعه قراین مبنی بر اعتبار یک صحیفه یا اصل، جدا از وضعیت سندی تک‏تک روایات آن» دسته‏بندی می‏شود.

کلینی در پایان مقدمه خود به پاره‏ای از معیارهای متن‏محور در گزینش حدیث اشاره می‏کند: عرضه روایات بر قرآن و پذیرش هر آنچه موافق قرآن و ردّ هر آنچه مخالف آن است،۲ پذیرش روایاتی که شیعه در درستی آن اتفاق نظر دارد، ترجیح روایات مخالف اهل سنت در موارد تعارض اخبار۳ و در مواردی که نتوان هیچ‏یک از معیارهای یاد شده را به‏کار برد و روایات متعارض در وضعیتی مشابه باشند، از اظهار نظر در درستی یا نادرستی هریک پرهیز و در مقام عمل به هریک بسنده کنیم پذیرفته خواهد بود.۴ برخی اصولیان متأخر با انتقاد از روش نقد محتوایی، آن را سلیقه‏ای و اعتمادناپذیر شمرده‏اند. این در حالی است که خواهیم دید روش نقد سند محور نیز با تکیه بر مشخصات ظاهری افراد نمی‏تواند صحت صدور روایت را به اثبات برساند و فقط حجیت فقهی را به دنبال دارد.

در خصوص نوع دوم از نقد که نام «نقد متون حدیثی» برآن نهادیم، ابتدا توجه به این مسئله ضروری است که در عصر کلینی، دوره تداول شفاهی احادیث تقریباً به پایان رسیده و قریب به

1.. دربارۀ تاریخچۀ مسئله اسناد ر.ک: EI/ISNAD.

2.. روایات شیعه در این باره در حد تواتر است که نمونه‏ای از آن را کلینی خود در مقدمه چنین آورده‏است: «اعرضوها علی کتاب اللّه‏ فما وافی کتاب اللّه‏ فخذوه و ما خالف کتاب اللّه‏ فردوه»؛ گرچه این معیار چندان با اقبال روبه‏رو نشده و نمونه‏های اندکی از آن به چشم می‏خورد. برای نمونه، ر.ک: طوسی، استبصار، ج۱، ص۱۹۰.

3.. این معیار در مواردی کاربرد دارد که احتمال تقیّه درخصوص روایات موافق اهل سنت مطرح باشد.

4.. این معیار بر مبنای برخی روایات مانند: «بأیّهما أخذتم من باب التسلیم وسعکم» مطرح شده و بر خلاف نظر برخی معاصران، نه تنها دلیلی برگزینش سلیقه‏ای نیست، بلکه روشی عقلایی است که در صورت ممکن نبودن گزینش روایتی از میان روایات متعارض، از مصادرۀ یک روایت به نفع روایت دیگر پرهیز نموده، بدون اظهار نظر در اعتبار هر روایت، به یکی از آنها بر مبنای قاعدۀ اصولی تخییر عمل می‏شود. (ر.ک: مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۶۱؛ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ص۳۶۲).

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی قم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 18945
صفحه از 356
پرینت  ارسال به