میراث که در قالب نقل احادیث و معارف اهل بیتعلیهم السلام بهجا مانده بود، با اقبال مواجه شد و شیوه ایشان در تبیینهای عقلی و نظریههای کلامی در کانون انتقاد قرار گرفت و کمتر منتقل شد.۱
در حقیقت، اصلیترین جریان کلامی کوفه که بیشترین تأثیر را در قم داشت، جریان محدثْمتکلمان یا خط حدیثی ـ کلامی است که البته بخش مهمی از ظرفیت کلامی کوفه را دربرگرفته و با تنظیم و گردآوری روایات اهل بیتعلیهم السلام آثار کلامی فراوانی پدید آورده بود. به نظر میرسد نه تنها میراث این جریان، بلکه روش کلامی ایشان نیز در بستری جدید و با همان شاخصهای معرفتی به قم منتقل شد و از همین روست که شخصیتهای برجستهای در قم به این جریان فکری تعلق دارند.
با این بیان، گرچه جریان کلامی کوفه در قم جایگاهی نیافت و گرایش اصلی در این مدرسه بر نقل روایات مبتنی بود، بیشک بزرگترین مدرسه حدیثی شیعه را پدید آورد؛ اما شواهد نشان میدهد که این مدرسه حدیثی تنها یک جریان نقل حدیث نبود، بلکه انگارههای فکری ـ معرفتی داشت و فعالیت حدیثی ایشان در یک چارچوب نظری و کلامی و تابع یک روششناسی علمی بود. نتیجه این دغدغهها و گرایشهای کلامی، نقادی و پالایش احادیث و تنظیم آثار بر اساس محورهای کلامی بود که ظهور مدرسه کلامی قم را در پی داشت. نگاهی به کارنامه عملی مدرسه قم نشان میدهد که در بسیاری از موارد، رویارویی مشایخ قم با میراث رسیده به این مدرسه و پذیرفتن یا نپذیرفتن این میراث، نه تنها بر پایه شیوههای مقبول در روایتگری، بلکه همزمان بر پایه ارزش درونمایه اعتقادی این میراث بوده است. نیز باید توجه داشت که تنظیم و تبویب روایات اعتقادی و چینش این روایات بر اساس چارچوبهای معرفتی برای نخستینبار در مدرسه قم اتفاق افتاد.
این نوع رویارویی با حدیث نشاندهنده انگارههای معرفتی و کلامی مشایخ قم است که همچون سلف خود در کوفه به دنبال تبیین معارف اعتقادی از سامانه نقل روایات رسیده از اهل بیتعلیهم السلام و ارائه یک منظومه معرفتی سازگار و روشن هستند. البته نباید از نظر دور داشت که روش کلامی این مدرسه، نقلی و مبتنی بر نصوص است و همانگونه که ویژگی این جریان در کوفه بود، این دسته از متکلمان در پی تبیینهای بروندستگاهی و رویارویی با اندیشههای رقیب نبودند،