محدّثان، به تناقضات درون متن توجه دارد و برای روشنکردن مفاهیم و نشان دادن نظام معرفتیِ درون متنِ مقدس به تبیین میپردازد. از سوی دیگر، متکلم به پرسشهای بیرونی نیز توجه دارد و در رویارویی با اندیشههای مخالف به نقّادی، مناظره و ردّیهنویسی میپردازد.
با توجه به این ویژگیها میتوان گفت که در کوفه ـ گذشته از جریان محدثان که تنها به نقل روایات اهل بیتعلیهم السلام میپرداختند و از ورود به عرصه تبیینهای کلامی پرهیز میکردند ـ دستکم دو جریان مهم کلامی حضور داشت که به رغم شباهتهای فراوان، در پارهای جهات از یکدیگر فاصله داشتند. این دو جریان که با عنوان «جریان کلامی» و «جریان حدیثی ـ کلامی» بازشناخته میشوند، چنانچه شیوه همه اصحاب امامیه در این عصر بود، در رویکردی مشترک، خود را پایبند و متعهد به پرسشگری در باب مسائل فکری و اعتقادی از ائمه اهل بیتعلیهم السلام و نیز نقل آنها برای دیگران میدیدند. شاهد این ادعا آنکه همه افراد این دو گروه در شمار راویان بزرگ اخبار ائمه به شمار میآیند. اما تفاوت این دو گروه در آن بود که رویکرد کلامی به دنبال بازخوانی و تبیین عقلانی معارف رسیده از مدرسه اهل بیت و دفاع از آن در برابر جریانهای فکری رقیب و با ادبیاتی جدید بود. در مقابل، رویکرد حدیثی با اعتقاد به این که میراث رسیده از اهل بیت با همان چارچوب و ادبیات، پاسخگوی نیازهای جامعه اسلامی است، در پی فهم دقیق همان معارف و عرضه آن به جامعه مؤمنان بود و از ورود به عرصه نظریهپردازی و تبیینهای خارج از چارچوب نص، پرهیز میکرد. این جریان که در قالب نقل میراث حدیثی، به تبیین مبانی اعتقادی شیعه میپرداخت، اگرچه ـ بر خلاف متکلمان ـ از چارچوب نص خارج نمیشد و به دنبال تبیینهای برونمتنی نبود، نگاه منظومهنگر به مضامین اعتقادیِ روایات داشت و همچون متکلمان در پی تبیین این نظام معرفتی بود. ذهن جستوجوگر و تحلیلگر این افراد، کلام امام را نه از روی تعبد، بلکه بهعنوان راهنمای دریافتی عقلانی و نظاممند مطالبه میکرد.
تلاش جریان محدثْمتکلّمان اگرچه در قالب نقل میراث حدیثی و در روش، متفاوت با شیوه متکلمان بود، به نظر میرسد در بنمایههای خود با جریان کلامی تفاوت اساسی نداشت و حقیقتاً میتوان این جریان فکری را بخشی از جریان کلامی دانست. این جریان در کوفه، جریان غالب به شمار میرفت و مصادیق فراوانی برای آن میتوان برشمرد. زرارة بن أعین و محدّثان بزرگی از خاندان او، ابوبصیر، محمد بن مسلم، ابن ابی عمیر و... نمونههای روشنی از این گرایش فکریاند.
این دو جریان فکری ـ کلامی پس از سپریکردن دوران تأسیس و ورود به عصر طلاییِ کلام امامیه در سده دوم، سرانجامی متفاوت یافتند. جریان کلامی که بر بنیادهای نصوص دینی به