وی در اینکه مردم، قادر بر کسب معارفاند میگوید: از آنجا که ما بر جهل قدرت داریم، معلوم میشود بر ضدش (علم) هم قدرت داریم و از آنجا که حصول نظر به حسب احوال و انگیزههای ما واجب و به حسب نخواستنهای ما منتفی میشود، معلوم میگردد «نظر» فعل ما و پدید آمده (محدَث) ماست؛ مانند دیگر افعال ما. همچنین چون پیشتر اثبات شد که نظر علم تولید میکند، پس قطعاً علم و معارف از افعال ما هستند؛ چرا که از اسبابی تولید میشوند که فعل ما و در اختیار ما هستند. سید مرتضی با این بیان، در واقع حصول معارف بالطبع (دیدگاه جاحظ) را رد میکند؛ زیرا اگر معارف، بالطبع حاصل شود دیگر به نظر، تأمل و تدبر نیاز نخواهد بود.۱
جهت وجوب نظر در نظام فکری شریف مرتضی، خوف ضرر در ترک کردن آن و امید به دفع ضرر در انجام دادن آن است؛ به تعبیر دیگر، برای اجتناب از ضرر، «نظر» واجب است. فرقی هم ندارد ضرر معلوم باشد یا مظنون؛ در هر دو صورت، وجوب نظر را در پی دارد.۲ سید معتقد است این خوف، برای اکثر مردم از طریق دعاة الیاﷲ (انبیا و اولیا) حاصل میشود. با این حال، احتمال دارد برای عدهای خاص این طریق، وصول نشده باشد و اینان چیزی از طریق آنان نشنیده باشند. این افراد اتفاقی به فکر فرو میروند و در حدوث خود و پیرامون خود به اندیشه میافتند و اگر این هم اتفاق نیفتاد، بر خداوند واجب است فکر آنها را بر چیزی که مقتضای وجوب نظر است، متوجه سازد که آن را «خاطر» مینامد.۳
نکته دیگری که در لابهلای مطالب سید بسیار بر آن تأکید شده، آن است که از دیدگاه او علم به وجوب نظر، اکتسابی است نه ضروری؛ از این رو، نظر در طریق معرفةاﷲ نخستین واجب است.۴ سرانجام آنکه، خداوند متعال معرفتش را بر هر عاقلی واجب میگرداند تا آن را کسب کند، و اگر جهت وجوب معرفةاﷲ را لطف در تکلیف بدانیم، این لطف فقط در معرفت اکتسابی است نه معرفت اضطراری؛ زیرا معرفت اکتسابی مشقت دارد؛ ولی معرفت ضروری مشقت ندارد، و کسی که مشقت بزرگی متحمل میشود تا به غرضی برسد، از کسی که چنین مشقتی را متحمل نمیشود، بر فعل آن غرض، اقرب و نزدیکتر است؛ از این رو، معرفت اضطراری جای معرفت اکتسابی را در لطف نمیگیرد.۵