این عبارت، گویای آن است که همه امامیه در مقابل معتزله معتقدند عقل در استدلالهایش به سمع نیازمند است. هرچند شیخ مفید ادعا میکند همه امامیان در این نظر همداستاناند، ولی اشعری ـ که نزدیک به نیم قرن پیش از شیخ مفید زندگی میکرده ـ در مقالات الاسلامیین سه دیدگاه متفاوت در این مسئله را به امامیه نسبت داده است:
۱. گروهی که مانند شیخ مفید معتقد بودند عقل پس از ارسال رسل حجت است و پیش از آن توانایی استدلال ندارد؛
۲. گروهی که عقل را پیش از ارسال رسل و پس از آن حجت میدانستند و معتقد بودند عقلِ انسانها در همه احوال در مسائل مربوط به توحید، حجت است و به کمک وحی نیازی ندارد؛
۳. گروهی که معتقد بودند عقل در هیچ حالتی توانایی استدلال ندارد و معارف دینی تنها از طریق پیامبران و امامان دانسته میشود.
در حقیقت، گروه دوم که اشعری به اعتقادشان اشاره کرده، با اتفاق نظری که شیخ مفید نقل کرده است همراه نیستند. اگر فرض کنیم این گروه بخشی از معتزلیان شیعهشده در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم باشند، میتوان اینطور حدس زد که سخن شیخ مفید به جریان غالب تشیع بازمیگردد.
سخنان شیخ مفید در این مسئله، از دو بخش تشکیل شده است: بخش ابتدایی که به نیازمندی عقل به وحی و بخش پایانی که به ضرورت ارسال رسل در ابتدای تکلیف اشاره میکند. در حقیقت، بخش نخست، علت بخش پایانی است؛ بنابراین، تکلیف انسان بدون ارسال رسول ممکن نیست؛ چرا که عقل انسان در علم و نتایجش به وحی محتاج است.
درباره بخش نخست میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
۱. عقل در استدلالهایش به سمع محتاج است.
۲. این سمع هر سمعی نیست، بلکه سمعی است که تنبیهدهنده به شیوه و کیفیت استدلال عقلی باشد. در بین آیات و روایات، برخی از آنها تنبیهدهنده ـ چه از نوع تحریک ابتدایی باشد و چه خود متضمن استدلالی عقلی ـ به استدلال و حکم عقلاند و برخی اینگونه نیستند. به نظر امامیه (تا دوران شیخ مفید)، عقل به سمعی محتاج است که تنبیهدهنده به استدلال عقلی باشد؛ اگر دلیل نقلی اینگونه نباشد، پذیرش آن به شناخت خداوند و پذیرش نبی اکرم صلی الله علیه و آله و قرآن منوط است.
۳. حال این پرسش مطرح است که احتیاج عقل به سمعِ مُنَبِّه، چگونه است؟ آیا عقل بدون این سمع نمیتواند استدلال نماید یا اینکه تواناییِ استدلال را دارد، ولی سمع منبّه، قویترین استدلال را ارائه میکند؟