وحی بود که در آینده به آن خواهیم پرداخت. بنابراین، از نظر شیخ مفید عقل نمیتواند از اساس پیش از ورود شرع، امر و نهی داشته باشد. شیخ مفید در جایی دیگر به این نکته تصریح میکند که تصور زمانی که پیامبری در میان انسانها نباشد، غیر واقعی است.۱
این دیدگاه در کلام شاگرد وی، ابوالفتح کراجکی آشکارتر میشود. وی در توضیح روایت: «مَن ماتَ و لمیَعرفْ امامَ زمانِه...»، بهروشنی معرفت خداوند را نیز در گرو معرفت امام میداند. به نظر او، بنابر این روایت، از آنجا که معرفت خداوند بدون معرفت امام سودی ندارد و معرفت امام و اطاعت از او تنها بعد از معرفةاﷲ سودمند است، میتوان معرفت خداوند را همان معرفت امام دانست. از نظر وی، دلیل این ادعا آن است که معارفِ عقلی و سمعیِ دین، تنها از طریق امام حاصل میشود و امام است که امرکننده و برانگیزاننده به آنهاست؛ بنابراین، شناخت و اطاعت از امام در حقیقت همان شناخت و اطاعت از خداوند است.۲
عبارات وی تا حدودی میتواند برطرفکننده چالش دور نیز باشد. به گفته او، پیامبر و امام هم خواطر۳ انسانی را برای شناخت و معرفت خداوند تحریک و هم کیفیت استدلال عقلی درست را برای مکلفان عرضه میکنند؛۴ بنابراین محرک نخستین، پیامبران و امامان علیهم السلام هستند. پس از آن هم عقل، بینیاز از آنها نیست، بلکه پیامبراناند که کیفیت استدلال را به انسانها عرضه میکنند. البته سخن امام نیز در نهایت به حکم عقل پذیرفته میشود؛ هرچند عقل بهتنهایی توان رسیدن به این استدلال را ندارد.
شاگردان شیخ مفید، جز کراجکی، سخن او را در برابر معتزله نپذیرفتند. سید مرتضی در بحث وجوب نظر بهکلی نظر استاد خود را کنار گذاشته و همان دیدگاه معتزله را بیان کرده است. به گفته او، نظر و استدلال عقلی بر انسانها برای کسب معرفت واجب است و این وجوب به حکم عقل است، نه امر الهی. وی سپس با تکرار سخن معتزله در بحث معرفت ادعا میکند انسانها هنگامی که اختلافات در ادیان و سخنِ بیشتر آنها درباره وجود خداوندی در عالم را ببینند و بشنوند، با توجه به برخی احکام عقلی، معرفةاﷲ را بر خود واجب و ترک آن را موجب عقاب میدانند. به نظر او اگر اموری از بیرون این ترس و انگیزه را در وی ایجاد نکند، ممکن است از درون خودش این امارات
1.. مفید، المسائل العکبریه، ص۸۷.
2.. کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۳۲۸.
3.. خاطر کلامی است که خداوند در گوش عاقل ایجاد میکند که متضمن اَماراتی است که به واسطۀ آنها ترس از ترک نظر و استدلال در قلب عاقل ایجاد میشود. برای مثال، ر.ک: شریف مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۲۸.
4.. کراجکی، همان، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵. همچنین دربارۀ تحریک خواطر توسط رسول ر.ک: همان، ج۱، ص۲۶۰.