577
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

وحی بود که در آینده به آن خواهیم پرداخت. بنابراین، از نظر شیخ مفید عقل نمی‏تواند از اساس پیش از ورود شرع، امر و نهی داشته باشد. شیخ مفید در جایی دیگر به این نکته تصریح می‏‏کند که تصور زمانی که پیامبری در میان انسان‏ها نباشد، غیر واقعی است.۱

این دیدگاه در کلام شاگرد وی، ابوالفتح کراجکی آشکارتر می‏شود. وی در توضیح روایت: «مَن ماتَ و لم‏یَعرفْ امامَ زمانِه...»، به‌روشنی معرفت خداوند را نیز در گرو معرفت امام می‏داند. به نظر او، بنابر این روایت، از آنجا که معرفت خداوند بدون معرفت امام سودی ندارد و معرفت امام و اطاعت از او تنها بعد از معرفة‏اﷲ سودمند است، می‏توان معرفت خداوند را همان معرفت امام دانست. از نظر وی، دلیل این ادعا آن است که معارفِ عقلی و سمعیِ دین، تنها از طریق امام حاصل می‏شود و امام است که امرکننده و برانگیزاننده به آنهاست؛ بنابراین، شناخت و اطاعت از امام در حقیقت همان شناخت و اطاعت از خداوند است.۲

‏عبارات وی تا حدودی می‏تواند برطرف‏کننده چالش دور نیز باشد. به گفته او، پیامبر و امام هم خواطر۳ انسانی را برای شناخت و معرفت خداوند تحریک و هم کیفیت استدلال عقلی درست را برای مکلفان عرضه می‏کنند؛۴ بنابراین محرک نخستین، پیامبران و امامان علیهم السلام هستند. پس از آن هم عقل، بی‏نیاز از آنها نیست، بلکه پیامبران‌اند که کیفیت استدلال را به انسان‏ها عرضه می‏کنند. البته سخن امام نیز در نهایت به حکم عقل پذیرفته می‏شود؛ هرچند عقل به‌تنهایی توان رسیدن به این استدلال را ندارد.

شاگردان شیخ مفید، جز کراجکی، سخن او را در برابر معتزله نپذیرفتند. سید مرتضی در بحث وجوب نظر به‌کلی نظر استاد خود را کنار گذاشته و همان دیدگاه معتزله را بیان کرده است. به گفته او، نظر و استدلال عقلی بر انسان‏ها برای کسب معرفت واجب است و این وجوب به حکم عقل است، نه امر الهی. وی سپس با تکرار سخن معتزله در بحث معرفت ادعا می‏کند انسان‏ها هنگامی که اختلافات در ادیان و سخنِ بیشتر آنها درباره وجود خداوندی در عالم را ببینند و بشنوند، با توجه به برخی احکام عقلی، معرفة‏اﷲ را بر خود واجب و ترک آن را موجب عقاب می‏دانند. به نظر او اگر اموری از بیرون این ترس و انگیزه را در وی ایجاد نکند، ممکن است از درون خودش این امارات

1.. مفید، المسائل العکبریه، ص۸۷.

2.. کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۳۲۸.

3.. خاطر کلامی است که خداوند در گوش عاقل ایجاد می‏کند که متضمن اَماراتی است که به واسطۀ آنها ترس از ترک نظر و استدلال در قلب عاقل ایجاد می‏شود. برای مثال، ر.ک: شریف مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۲۸.

4.. کراجکی، همان، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۲۵. همچنین دربارۀ تحریک خواطر توسط رسول ر.ک: همان، ج۱، ص۲۶۰.


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
576

می‏کند. از نظر آنها، عقل نه‌تنها توانایی استدلال و کشف امور نظری را دارد، بلکه بایدها و نبایدهایی نیز برای انسان طرح می‏کند؛ به عبارت دیگر، عقل، خودْ حسن و قبح افعال را درک و به آن حکم می‏کند. عقل در نظر معتزله، مجموعه‏ای از علوم ضروری است.۱ قواعدی کلی، مانند «لزوم و وجوب شکر منعم» و «دفع ضرر محتمل» از جمله این علوم‌اند. با این حال، انسان از کجا به وجود منعمی باور کند که به شکر او ـ که شناخت، مقدمه این شکر است ـ اقدام کند؟ به عبارت دیگر، انسان‏ها هیچ انگیزه‏ای برای ورود به فرایند شناخت خداوند در خود نمی‏بینند؛ بنابراین، باید در انسان هراسی از خطر احتمالی ایجاد شود که به سبب آن، انگیزه ورود به فرایند شناخت خداوند در او ایجاد شود. حل این مشکل با تکیه بر عقل عملی نیز میسر نبود؛ از این رو، معتزلیان به‌ناچار پذیرفتند که محرک آغازین برای ورود به فرایند معرفت خداوند، بیرون از عقل انسان است. این محرک ممکن است بر اثر انذار باورمندان به خداوند یا هر اتفاق دیگری برای انسان پدید آید. پیامبران نیز ممکن است یکی از این محرک‏ها باشند؛ با این حال، وجود آنها از ابتدای تکلیف لازم نیست؛ چراکه خداوند می‏تواند این تحریک بیرونی را با عوامل دیگری نیز فراهم آورد. گذشته از آن، پیش از پذیرش خداوند، پیامبران با دیگر انسان‏ها تفاوتی ندارند و تنبیه آنان مانند دیگران خواهد بود.۲

همان‏گونه که پیش‌تر گفته شد،‏ شیخ مفید معارف دینی را اکتسابی می‏داند. وی نیز مانند معتزله، به وجوب نظر باور دارد و نخستین واجب را نظر و استدلال عقلی می‏داند؛ با این حال، اختلاف وی با معتزله آن است که در اندیشه وی وجوب نظر به دلیل امر الهی است، نه حکم عقل.۳ با توجه به مطالب پیش‏گفته، نمی‏توان امر الهی را دلیل وجوب نظر دانست؛ چرا که در نهایت به دور می‏انجامد. حل این چالش در نظام فکری شیخ مفید در گرو فهم دیدگاه او در رابطه عقل و وحی خواهد بود که در آینده به آن خواهیم پرداخت. به‌اختصار می‏توان گفت شیخ مفید عقل را در تمام مراحل استدلال و نتیجه‏گیری محتاج وحی می‏داند؛ به عبارت دیگر، وحی هم محرک نخستین عقل است و هم کیفیت استدلال را به مکلف می‏آموزد. در مجموع، بر خلاف معتزله که پایه‏های علم کلام را بر بحث وجوب نظر استوار می‏کردند، شیخ مفید علم کلام را بر پایه نیازمندی انسان‏ها به وحی و هدایت الهی استوار می‏کند.۴ البته مهم‌ترین چالش این دیدگاه شیخ مفید، پذیرش حجیت عقل در کنار نیازمندی عقل به

1.. قاضی عبدالجبار، همان، ج۱۱، ص ۳۷۵ و ۳۷۹.

2.. ملاحمی خوارزمی، المعتمد، ص۳۷۸ و ۳۷۹.

3.. مفید، النکت فی مقدمات الاصول، ص۲۰. البته شیخ مفید در جایی دیگر نخستین واجب را معرفت خداوند می‏داند نه نظر. رک: شیخ مفید، المسائل العکبریه، ج۲، ص۲۰۳.

4.. در این باره ر.ک: مکدرموت، اندیشه‏های کلامی شیخ مفید، ص۷۹- ۸۵.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران، زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41855
صفحه از 657
پرینت  ارسال به