573
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

معتقد است در مدرسه کلامی بغداد تحول مهم در عقل‌گرایی توسط سید مرتضی اتفاق افتاده است، نه شیخ مفید. به نظر او، شیخ مفید مانند گذشتگانش عقل را تنها ابزاری برای دفاع از اندیشه‏های امامیه می‏دانسته است.۱

با این حال، آثار موجود به طور کامل به همه جوانب بحث عقل نپرداخته‏اند؛ ضمن اینکه به نظر نویسنده، نتایج مطرح‏شده کامل نیست. بنابراین، این مقاله در پی آن است که به جایگاه عقل در مدرسه کلامی بغداد بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد که «عقل در اندیشه متکلمان امامیه در بغداد چه جایگاهی داشت و آیا همه آنها با یکدیگر هم‏نظر و کاملاً تحت تأثیر معتزله‌اند یا خیر؟» با توجه به اینکه نخستین متکلمان امامیه در این دوره نوبختیان‌اند،۲ نقطه آغاز این پژوهش دیدگاه‏های آنان خواهد بود. پس از آنان به شیخ مفید(م ۴۱۳ق) و در نهایت سید مرتضی(م۴۳۶ق) خواهیم پرداخت. اگر افراد دیگری (از مدرسه کلامی بغداد) نیز در این بین نظر مهمی داشته باشند، به آن اشاره خواهیم کرد. در این پژوهش برای پاسخ به مسئله مورد نظر، نخست درباره میزان توانایی عقل در تولید معرفت و بعداً رابطه عقل و وحی بحث خواهیم کرد.

جایگاه عقل در بحث معرفت

در این بخش می‌کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که «از دیدگاه متکلمان مدرسه کلامی بغداد، آیا معرفت اضطراری است یا اکتسابی؟»۳ به عبارت دیگر، «آیا معرفت دینی مولود تلاش عقلانی انسان است یا اینکه معرفت اساساً امری خارج از اختیار انسان است؟» به گفته اشعری، عمده متکلمان امامیه در دوره نخست، معرفت را اضطراری می‏دانستند و از نظر آنان، معرفت زاییده استدلال عقلی انسان نیست.۴ هشام ‏بن ‏حکم و پیروانش تنها کسانی بودند که در عین اعتقاد به اضطراری بودن معرفت، شرط تحقق آن را استدلال و تلاش عقلی می‏دانستند.۵ بنا به گزارش اشعری، حسن ‏بن ‏موسی

1.. مادلونگ، مکتب‏ها و فرقه‏های اسلامی در سده‏های میانه، ص۱۶۳. مکدرموت شاگرد وی نیز این نظریه را در کتاب خود به‌تفصیل طرح کرده است. رک: مکدرموت، اندیشه‏های کلامی شیخ مفید، ص ۵۱۹.

2.. مقصود ما از نوبختیان علی بن اسماعیل نوبختی معروف به ابوسهل نوبختی(م۳۱۱ق) و حسن بن موسی نوبختی(م۳۱۰ق) خواهر زادۀ ابوسهل است. اینکه به ابوسحاق نوبختی نویسندۀ کتاب الیاقوت اشاره‌ای نمی‏کنیم از این روست که بنا به مطالعات جدید وی به دوره‏ای متأخرتر تعلق داشته است.

3.. این بحث از مجموعه درس‏های استاد، محمدتقی سبحانی در انجمن کلام حوزه گرفته شده است.

4.. اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۵۱. «جمهورهم یزعمون ان المعارف کلها اضطرار و ان الخلق جمیعاً مضطرّون و ان النظر و القیاس لایؤدّیان الى علم و ما تعبداﷲ العباد بهما».

5.. همان، ص۵۲. «اصحاب هشام بن الحکم یزعمون ان المعرفة کلها اضطرار بایجاب الخلقة و انها لاتقع الا بعد النظر و الاستدلال یعنون بما لایقع منها الا بعد النظر و الاستدلال‏ العلم باﷲ عز و جل‏».


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
572

بر حجیت استقلالی عقل تأکید می‏ورزیدند، عقل را نیازمند وحی می‏دانستند. از دیدگاه آنان، عقل نیازمند معلمی الهی است که شیوه و نحوه استدلال را به او گوشزد کند (نه اینکه تعلیم دهد).۱ بنا به تعابیر روایاتِ امامیه، این معلم (پیامبر و امام) است که دفینه‏های عقل را «اثاره» می‏کند و بیرون می‏کشد.۲ برخی برپایه این گزارش‏ها پنداشته‏اند امامیه در این دوره از عقل تنها برای دفاع از آموزه‏های دینی (سخنان امامان) بهره برده‏اند،۳ ولی همان‏گونه که گفتیم، امامیه نخستین حجیت استقلالی عقل را قبول داشتند و دیدگاه امامیه درباره امامت و جایگاه آن در معرفت به معنای نفی حجیت عقل نبود.

بنابراین، با سه موضع متفاوت در بحث عقل روبه‏رو هستیم: ۱. اهل حدیث که عقل را منبع معرفت نمی‏دانستند؛ ۲. معتزله که عقل را منبع معرفت و بی‏نیاز از وحی می‏دانستند؛ ۳. امامیه که هرچند عقل را منبع معرفت می‏شمردند، آن را نیازمند وحی می‏دانستند.

امامیه از اوایل قرن چهارم و به‏خصوص در مدرسه کلامی بغداد۴ روابط نزدیک‏تری با معتزله پیدا کرد. گاه نیز برخی معتزلیان با پذیرش نظریه امامت به امامیه ‏پیوستند. مسلماً این روابط نزدیک، تأثیراتی در علم کلام امامیه گذاشته است. این تأثیرات سبب شده است که برخی این دیدگاه را طرح کنند که امامیه با ظهور مدرسه کلامی بغداد، عقل‌گرایی معتزلی را ترجیح داد. البته تفاوت‏هایی در تبیین این پژوهشگران از دیدگاه امامیه در دوره حضور و همچنین عالمان مدرسه کلامی بغداد وجود دارد، ولی اتفاق نظری که بین آنان دیده می‏شود، تحول دیدگاه امامیه در این مسئله در مدرسه کلامی بغداد است. برای مثال،، محمدعلی امیرمعزی در نظریه خود معتقد است تا قرن چهارم عقل در اندیشه امامیه نوعی خِرَد قدسی است، نه عقل منطقی؛ در حالی که در مدرسه کلامی بغداد شیخ مفید و شاگردان او عقل را به عقل منطقی فروکاستند و به همین دلیل، جهان‏بینی امامیه دچار تحول بنیادین شد.۵ در مقابل، مدرسی‏طباطبایی معتقد است عقل در دوره نخست، ابزاری برای دفاع از سخنان ائمه علیهم السلام بود، در حالی که در مدرسه کلامی بغداد با نزدیک شدن به معتزله، عقل به عنوان منبع نیز پذیرفته شد.۶ مادلونگ نیز هرچند سخنی درباره دیدگاه متکلمان امامیه در دوره نخست نمی‏گوید،

1.. مفید، اوائل المقالات، ص۴۴ و ۴۵.

2.. شریف رضی، نهج البلاغه، ص۴۳.

3.. مدرسی طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، ص۲۰۷- ۲۱۰.

4.. مقصود ما از مدرسۀ بغداد دورۀ متأخر بغداد است؛ دوره‏ای که با نوبختیان شروع می‌شود و به شیخ طوسی خاتمه می‏یابد.

5.. امیرمعزی، «ملاحظاتی دربارۀ یک نقد»، ایران نامه، ش۵۴، ص۳۰۵. وی جریان نخست را جریان اولیۀ عرفانی و فرامنطقی و جریان دوم را جریان منطقی فقهی و کلامی می‏نامد.

6.. مدرسی طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، ص۲۰۵- ۲۱۵.

تعداد بازدید : 40607
صفحه از 657
پرینت  ارسال به