حالی که ما با همه علمای نحو دیدار نکردهایم و اقوال همه آنان را نمیشناسیم. همچنین ما به اقوال ابوحنیفه و شافعی آگاهی داریم و میدانیم که همه حنفیها و شافعیها از آن اقوال پیروی میکنند، با اینکه ما همه حنفیها و شافعیها را ندیدهایم. اگر کسی در این علوم بدیهی شک کند، به گروه سمنیه (که منکر علم ناشی از هر خبر بودند) و سوفیستها (که منکر مشاهَدات بودند) ملحق میشود. بنابراین، میتوان به اجماع همه علمای امامیه بهطور یقین پی برد و به شناختن همه آنان نیازی وجود ندارد.۱ این مسئله مستلزم آن است که ما به شناخت علمی و یقینی نسبت به قول امام معصوم دست یابیم. بنابراین، اجماع روش و ابزار علمی و یقینی برای شناخت قول امام در مسائل کلامی و غیر کلامی است.
سید مرتضی در ادامه میگوید: ممکن است کسی اشکال کند که چون شما شخص امام را نمیشناسید، ممکن است او مخالف قول علمای امامیه باشد، ولی شما از مخالفت آن حضرت آگاه نباشید.
در جواب نیز میگوید: اگر چنین است، پس ما در واقع به اجماع امامیه علم نداریم؛ زیرا شناختن قول امام مانند شناختن قول هریک از علمای امامیه در تحقق اجماع دخالت دارد. حالا اگر ما از قول امام معصوم بیاطلاع باشیم، در حقیقت از اجماع امامیه بیاطلاع هستیم و چون ادعای علم به اجماع داریم، پس باید از قول امام هم آگاه باشیم.۲
اگر گفته شود: شاید یکی از علمای امامیه قول مخالف داشته باشد ولی به علت مشهور نبودن در گوشهای از دنیا زندگی میکند و کتابهای زیادی تألیف نکرده است. این امر باعث میشود که از قول او آگاه نباشیم. اگر چنین چیزی امکان داشته باشد، پس ممکن است که امام معصوم هم قول مخالف داشته باشد و ما از آن بیاطلاع باشیم.
سید مرتضی در جواب میگوید: عادت بر این جریان دارد که هر کسی قول مخالف داشته باشد، در انتشار آن میکوشد تا مردم از آن آگاه شوند و از او پیروی کنند و اینکه کسی قول مخالفی داشته باشد و هیچکس از آن آگاه نباشد، به نحوی که آن قول در تاریخ به فراموشی سپرده شود، مخالف عادت است.۳
البته این راه حل یک شرط دارد و آن اینکه باید میان علمای امامیه افراد گمنام هم وجود داشته