ارتکاب جرم مستلزم عوض بر تمکینکننده نیست، گرچه مستلزم وجوب انتصاف از ظالم است؛ یعنی گرفتن عوض از ظالم و دادن آن به مظلوم.۱ در این صورت این پرسش مطرح میشود که اگر ظالم مرتکب جنایتهای فراوانی شد و آن جنایتها به حدی رسید که میدانیم او عوضهایی در مقابل آن ندارد و نمیتواند عوض همه جنایتهای خود را بپردازد، انتصاف چگونه امکانپذیر خواهد بود؟
ابوهاشم جبائی و قاضی عبدالجبار در پاسخ این پرسش گفتهاند اگر خداوند میداند که ظالم، عوضهایی در مقابل جنایتهایی که مرتکب شده ندارد، او را از ارتکاب جنایت باز میدارد، ولی اگر ظالم هنگام ارتکاب ظلم دارای عوضهای مناسب نباشد اما خدا میداند که او در آینده به چنین اعواضی دست خواهد یافت، خداوند او را از ارتکاب جرم منع نخواهد کرد.۲
سید مرتضی در این مسئله، در نقطه مقابل معتزله بصره میایستد. او بر این نقطه تأکید دارد که خداوند کسی را در ارتکاب جرم تمکین نمیکند، مگر اینکه آن ظالم در حین ارتکاب جرم اعواضی مساوی با جرمش دارا باشد.۳
از سوی دیگر، سید مرتضی در مسئله دیگری از مسائل اَعواض با معتزله بصره مخالفت کرده است. آنان بر این باور بودند که چنانچه کسی شخص دیگری را بکشد که آن شخص اگر کشته نمیشد، برای مدتی زنده میماند، قاتل باید اعواض منافعی را که بر مقتول تفویت کرده بپردازد؛ منافعی که اگر کشته نمیشد میتوانست به آنها دست یابد.۴
سید مرتضی در این مسئله نیز با معتزله بصره مخالف است. از دیدگاه او تفویت این منافع مستلزم وجوب پرداخت عوض نیست، بلکه تنها مستلزم نکوهش قاتل است، زیرا انجام دادن هر بدی مستلزم عوض نیست. وی معتقد است تنها در یک صورت میتوان وجوبِ دادنِ عوض را متصور شد و آن اینکه مقتول براثر از دست دادن آن منافع دچار اندوه میشد، که در این صورت در مقابل آن غم مستحق عوض است، نه در مقابل از دست دادن منافع، و این نظر با آنچه معتزله بصره اظهار داشتهاند تفاوت دارد.۵
موارد دیگری از بحث عوض هست که سید مرتضی با معتزله بصره به مخالفت برخاسته است،
1.. سید مرتضی، الذخیره، ص۲۴۲.
2.. قاضی عبدالجبار، المغنی (اللطف)، ج۱۳، ص۴۷۲ و ۴۹۴؛ سید مرتضی، همان، ص۲۴۳.
3.. سید مرتضی، همان، ص۲۴۴.
4.. قاضی عبدالجبار، المغنی (اللطف)، ج۱۳، ص۵۴۷؛ سید مرتضی، الذخیره، ص۲۵۵.
5.. سید مرتضی، همان، ص۲۵۷.