بوده باشد، به آن تبعیت و اثرپذیری گفته نمیشود؛ زیرا طبیعی است که پژوهشگر در درون نظام فکری خودش سیر کند و به نتایجی برسد که مقتضای آن نظام باشد که در این صورت به آن پیروی گفته نمیشود.
دوّم ـ نباید نظریه جدید از ابداعات شخصِ اثرپذیر باشد؛ یعنی باید آن را از دیگران وام گرفته باشد وگرنه مصداق تبعیت نخواهد بود.
سوّم ـ باید شخصی یا نظامی وجود داشته باشد که به آن نظریه قبلاً اعتقاد داشته و فردِ اثرپذیر به نحوی در ارتباط با آن بوده و احتمال تأثر از آن وجود داشته باشد. البته نباید احتمال تأثر، تنها یک احتمال عقلی صرف باشد، بلکه باید شواهد مساعدی که آن احتمال را تأیید کند موجود باشد.
اگر آن سه شاخص عینی به دست آید، تبعیت و اثرپذیری بهراحتی قابل اثبات و ردیابی است.۱
۳. صرف شباهت میان اندیشه دو دانشور نمیتواند دلیل تأثر فرد متأخر نسبت به متقدم باشد، بلکه برای اثبات آن باید احراز شود که علت انتخاب این نظریه از سوی دانشور متأخر صرفاً تبعیت از متقدم بوده است؛ یعنی او با مطالعه آثار آن شخص متوجه این نظریه شد، که اگر چنین مطالعهای صورت نمیگرفت متوجه این نظریه نمیشد. ولی اگر چنین احتمال رود که علت توجه به این نظریه و انتخاب آن از سوی او، داشتن منابع مستقل دیگر، مانند روایات اهل بیت علیهم السلام یا اجماعات و دیگر منابع است، نمیتوان تبعیت را ثابت کرد؛ زیرا امکان دارد که علت توجه به این نظریه، منابع مستقل بوده باشد، نه تبعیت از اندیشور متقدم. بنابراین، صرف همرأی بودن نمیتواند دلیل قانع کنندهای برای اثبات تبعیت باشد.
۴. بحث پیش رو، ناظر به بررسی اثرپذیری در محتوا و نظریههاست و باید آن را از تأثر در استدلالها و ادبیات تفکیک کرد، که فعلاً این گونه تأثرها در این مقاله مد نظر نیست.
بررسی میزان اثرپذیری سید مرتضی
در این بخش از مقاله به بررسی میزان اثرپذیری سید مرتضی از معتزله بصره میپردازیم. در وهله اول میتوان گفت که سید مرتضی فیالجمله و به صورت جزئی و موردی از معتزله بصره اثر پذیرفت؛ زیرا شکی نیست که او در برخی از مسائل کلامی با آنان همداستان بوده است. ولی باید قبل از شروع، به این نکته توجه کرد که برخی از مسائل کلامی، مورد قبول همه معتزله چه بصریها و چه بغدادیهاست؛ مانند کسبی بودن معرفت، اولین واجب، برهان حدوث اجسام، تقدم قدرت بر فعل،