مباحث نبوت، امامت و معاد (وعد و وعید)، مانند مسائل اعجاز قرآن، عصمت انبیا علیه السلام، وجوب امامت به عقل یا سمع، تعیین شخص امام علیه السلام، نص جلی، شفاعت امامان علیه السلام، کفر منکران امامت، رجعت، حقیقت ایمان، خلود مرتکب کبیره، احباط و موافات، و وجوب امر به معروف و نهی از منکر با معتزله بصره و بلکه با همه معتزله درگیر بود و با آنان به مخالفت برخاست و توانست همچنان در سنگر امامیه استوار بماند؛ ولی چون در برخی از مسائل توحید و عدل با معتزله بصره همراه بود، اتهام پیروی از آنان در خصوص بحثهای توحید و عدل به او بسته شد. از همین رو، مطالب این مقاله بر دو بحث توحید و عدل متمرکز شده است.
مراد ما از «معتزله بصره» در این مقاله، همه طیف معتزلیان بصری نیست، بلکه خصوص ابوهاشم جبائی و نماینده او در زمان سید مرتضی، یعنی قاضی عبدالجبار مراد است. این تخصیص از آن جهت است که تشابه میان اندیشههای سید مرتضی و این دو متکلم معتزلی بصری، باعث پدید آمدن اتهام پیروی سید مرتضی از معتزلیان بصره گردیده است. این جریان اعتزال بصری که به «بهشمیه» شهرت یافته مهمترین جریان اعتزال در عصر سید مرتضی حتی در بغداد بوده است.۱
پیشینه اتهام اثرپذیری متکلمان امامی از معتزله
اتهام اثرپذیری بزرگان شیعه از اعتزال، پیشینه دیرینهای دارد. رگههای این اتهام به اواخر دوران حضور و آغاز غیبت صغرا باز میگردد و پیش از این، چنین اتهامی به امامیه مشاهده نمیشود؛ بلکه بر عکس، در دوره حضور میتوان نمونههایی از پیروی معتزله از امامیه را رصد کرد؛ از جمله شاگردیِ نظام معتزلی نزد هشام بن حکم،۲ به نحوی که میتوان آثار این شاگردی را در برخی از اندیشههای نظام، مانند ردّ حجیت اجماع و قیاس و نقد فتاوی برخی از صحابه، مشاهده کرد.۳ همچنین بغدادی، معتزلیان بصره را در بحث حدوث کلام الهی متأثر از زرارة بن اعین میداند.۴
با آغاز دوره غیبت با دو پدیده نسبتاً متعاکس روبهرو میشویم:
پدیده نخست گرویدن برخی از معتزلیان به امامیه است. در این دوره، برخی از معتزله با پذیرفتن اندیشههای امامی، بهویژه در مباحث امامت، به صف متکلمان امامی پیوستند. از جمله شخصیتهای این طیف میتوان به ابن قبه رازی و ابن مملک اصفهانی اشاره کرد۵ این استبصار در