بهتازگی با بویهیان صلح کرده بود برد. وی در میانه راه به دست عربهای بادیه نشین دستگیر شد، اما در نهایت آنان وی را آزاد کردند و او توانست به موصل برود.۱ در سال ۳۸۳ سکینه، دختر بهاءالدوله، به عقد القادر خلیفه عباسی درآمد که در این ازدواج ابواحمد موسوی وکیل بهاءالدوله بود.۲ هنگامی که اختلاف وزیر ابوالقاسم علی بن احمد با بهاءالدوله بالا گرفت، میانجی بین وزیر و سلطان، ابواحمد بود که در این راه اهتمامی ویژه نمود.۳
با توجه به گزارشهایی که درباره سیاست و تدبیر ابواحمد در امور سیاسی و جایگاه وی در دربار ذکر شد، این سخن که گفته شده «او شخصیتی نظامی و سیاسی بود که دولتها را به بازی میگرفت و در انجام دادن کارها پر جرأت بود»،۴ دور از باور نیست. همچنین گفته شده هیبت ابواحمد بیش از خلفا بود و سلاطین آل بویه بسیار او را اکرام میکردند و برخی از آنان از او میهراسیدند۵ و در مهمترین امور مانند خلع و نصب خلیفه شهادت او اهمیت داشت.۶ جایگاه سیاسی ابواحمد بهگونهای بوده که وی را در میان طالبیان بیرقیب میدانستند.۷
سید رضی نیز مانند پدر، علاوه بر مناصب سیاسی پیشگفته، در امور سیاسی بسیار فعال بود. با توجه به اشعار سید رضی میتوان گفت وی از دوران کودکی و در پی حوادثی که در پی آن ابواحمد حبس شد، در جریان امور سیاسی بوده و از همان زمان اشعار او رنگ و بوی سیاسی دارد و برجستهترین اندیشههای سیاسی سید رضی را میتوان در اشعار او جست و زبان سیاسی وی در اشعار او جلوهگر است.۸ وی گاه خود را برتر از خلیفه عباسی میشمارد که بهناحق خلافت در اختیار اوست و گاه از رنجهایی که بر وی در بغداد به واسطه حکومت عباسیان میرفت، شکوه میکرد. این رویکرد وی تا جایی ادامه یافت که خلیفه عباسی او را به هواداری از خلفای فاطمی متهم کرد.۹ بیگمان بسیاری از اشعار سید رضی رنگ و بوی سیاسی داشته و او را به دردسر انداخته است.۱۰
1.. ابن اثیر، همان، ج۹، ص۹۳.
2.. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۱۲.
3.. ابن مسکویه، تجارب الامم، ج۷، ص۳۱۷-۳۱۹.
4.. عمری، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۲۴.
5.. ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۴، ص۲۲۳.
6.. ابن مسکویه، همان، ص۳۳۰.
7.. ابن جوزی، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۲۹۲.
8.. ر.ک: جعفری، احیاگر بلاغت، ص۱۲۲-۱۳۲.
9.. ر.ک: صابن جوزی، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، ج۱۵، ص۱۱۸ و ۱۱۹؛ امین، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۱۸.
10.. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۲.