الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً* وَ مَنْ أَرادَ الآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیهُمْ مَشْکُوراً).۱
چنانکه برخى مفسران گفتهاند، بر پایه آیات یاد شده، شروط متعددى براى درخور سپاس بودن عمل انسان لازم است: اراده آخرت، سعى در انجام دادن تکالیف (اعم از فعل و ترک فعل) و ایمان صحیح.۲ سپاسگزارى خدا در برابر کوشش انسان، همانا ثواب در برابر طاعت است.۳ ملا صالح مازندرانى نیز اختصاصى بودن ثواب اخروى برای مؤمنان را اتفاقىِ امامیه دانسته است. وى در ذیل «بَابُ أَنَّ الْإِسْلَامَ یُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ تُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ أَنَّ الثَّوَابَ عَلَى الْإِیمَانِ» ـ که پیشتر یاد شد ـ نوشته است:
۰.احادیث این باب، از اثر اختصاصى ایمان، ثواب بر آن را ذکر کرده است و این دلالت دارد که به غیر مؤمن در آخرت ثواب داده نمىشود و به بهشت داخل نمىگردد؛ آنگونه که آیات و روایات معتبر و اتفاق فرقه ناجیه بر آن دلالت دارد.۴
۱۱. احباط و تکفیر
شیخ مفید، همسو با گروهى از امامیه و مرجئه، بر آن است که میان معاصى و طاعات و ثواب و عقاب، تحابط وجود ندارد؛ اما آل نوبخت، همسو با معتزله، قائل به تحابطاند.۵ مقصود از تحابط، احباط و تکفیر است. احباط در اصطلاح کلامى عبارت است از: ابطال طاعت توسط معصیت، یا ابطال ثواب طاعت توسط عقاب معصیت.
تکفیر عبارت است از: ابطال معصیت توسط طاعت، یا ابطال عقاب معصیت توسط ثواب طاعت.۶ دیدگاه شیخ مفید، مبنى بر نفى احباط و تکفیر (تحابط)، دیدگاه مشهور متکلمان امامیه است.۷
1.. اسراء: ۲۰. ادامۀ آیات این است: «کلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّک وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّک مَحْظُوراً».
2.. زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۴۲؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۲، ص۳۲۲.
3.. طبرسی، جوامع الجامع، ج۲، ص۳۲۲.
4.. ملاصالح مازندرانی، شرح اصول کافى، ج۸، ص۷۲.
5.. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص۸۲، گفتار ۶۱.
6.. حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۴۲؛ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۳، ص۱۳۱ (المتکلمون یسمون إبطال الثواب إحباطاً و إبطال العقاب تکفیراً).
7.. سید مرتضی، شرح جمل العلم و العمل، ص۱۴۶؛ شیخ طوسی، الاقتصاد، ص۱۱۷؛ حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۷۰؛ بحرانى، قواعد المرام، ص ۱۶۴؛ حلی، کشف المراد، ص۲۷۶؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۵، ص۳۳۱. گفتنى است که نویسندۀ الیاقوت نیز قائل به بطلان تحابط است (نوبختی، الیاقوت، ص۶۳؛ حلی، أنوار ( الملکوت، ص۱۷۲). ادلۀ قائلان به بطلان تحابط را در منابع یاد شده و نیز در المسائلالسرویه (ص ۹۸) ببینید. از نظر منابع کلامى، آیات، با مضمون حبط اعمال به معناى عدم ثبوت استحقاق است، نه سقوط استحقاق پس از ثبوت (حلی، المسلک فى اصول الدین، ص۱۲۱). گفتنى است بسیارى از متکلمانى که احباط و تکفیر را نپذیرفتهاند، استحقاق ثواب و عقاب را مشروط به موافات دانستهاند. بیان علامه مجلسى دربارۀ مفهوم موافات، گویاست: «اعلم أن المشهور بین متکلمى الإمامیة بطلان الإحباط و التکفیر. بل قالوا باشتراط الثواب و العقاب بالموافاة بمعنى أن الثواب على الإیمان مشروط بأن یعلم اﷲ منه أنه یموت على الإیمان و العقاب على الکفر و الفسوق مشروط بأن یعلم اﷲ أنه لا یسلم و لایتوب و بذلک أولوا الآیات الدالة على الإحباط و التکفیر». (مجلسی، بحار الأنوار، ج۵، ص۳۳۱). از عالمان قائل به موافات، مىتوان از خواجه نصیرالدین طوسى (حلی، کشف المراد، ص۲۷۴ که شارح در آن آورده که قول به اشتراط موافات در ثواب و عقاب، آموزۀ معتزلۀ بغداد است و دیگر معتزله، به آن اعتقاد ندارند) و فاضل مقداد (سیوری حلی، اللوامع الإلهیه، ص۴۳۶) یاد کرد. از بیان علامه حلى در مناهج الیقین چنین بر مىآید که از نظر وى موافات شرط نیست؛ بلکه استمرار بر طاعت، شرط استحقاق ثواب است و موافات، دلیل بر آن استمرار است. حمصى رازى، موافات را وجه و شرطى در استحقاق ثواب و عقاب نمىداند؛ زیرا از نظر وى، وجوه و شروط افعال، به هیچ روى روا نیست که متأخر از زمان وقوع آنها باشد (حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۷۸). تفاوت معناى موافات در این بحث با موافات به معناى زوالناپذیرى ایمان حقیقى به خدا را- که در ادامه نوشتار خواهد آمد ـ نباید از نظر دور داشت.