367
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

اکثر معتزله تحابط را مى‏پذیرند؛ البته در تفسیر آن، اختلاف نظر دارند.۱ در باب احباط و تکفیر، احادیث فراوانى در ابواب مختلف اصول و فروع‏ کافى‏ وجود دارد که به نظر مى‏رسد ظهور چشمگیری در اثبات آن دو ـ یا دست‌کم تکفیر ـ دارند. در مجموع چنین مى‏نماید که مفهوم حدیثى آن دو، ظاهراً گسترده‏تر و فراگیرتر از اصطلاح کلامى است. در این احادیث، ضمن یادکرد اعمال موجبِ حبط حسنات و تکفیر سیئات، شروط وقوع آن دو نیز بیان شده و به این دو آموزه، عمدتاً از منظر تربیتى و اخلاقى ـ در کنار نگاه کلامى ـ نگریسته شده است. با توجه به فراوانى روایات، چند نمونه را از نظر مى‏گذرانیم:

یک. تکفیر

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه‏ «إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ»۲ مى‏فرماید:

1.. در میان معتزله، نظر ابوعلى جبایى، با دیدگاه ابوهاشم جبایى متفاوت است. ابوعلى بر آن است که احباط و تکفیر، در طاعت و معصیت واقع مى‏شود که مى‏توانند در هم مؤثر باشند، نه ثواب و عقاب که با هم یافت نمى‏شوند تا اثرگذارى یکى بر دیگرى صحیح باشد. از نظر ابوهاشم، احباط و تکفیر، در ثواب و عقاب واقع مى‏شود. از سوى دیگر، ابوعلى، منکر موازنه و ابوهاشم، قائل به موازنه است. موازنه بدین معناست که هر گاه مکلف با طاعتى مستحق مثلاً ده جزء ثواب و با معصیتى مستحق بیست جزء عقاب باشد، ده جزء از عقاب، برابر ده جزء ثواب کسر مى‏شود و فرد، مستحق ده جزء عقاب مى‏گردد. از نظر ابوعلى، متأخر ـ اعم از طاعت یا معصیت ـ متقدم را اسقاط مى‏کند و بر حال خود مى‏مانَد (ر.ک: همدانی اسدآبادی، شرح الاصول الخمسه، ص۴۲۴ و ۴۲۵؛ حلی، کشف المراد، ص۲۷۶).

2.. هود: ۱۱۴.


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
366

الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً* وَ مَنْ أَرادَ الآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها سَعْیها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیهُمْ مَشْکُوراً).۱

چنان‌که برخى مفسران گفته‏اند، بر پایه آیات یاد شده، شروط متعددى براى درخور سپاس بودن عمل انسان لازم است: اراده آخرت، سعى در انجام دادن تکالیف (اعم از فعل و ترک فعل) و ایمان صحیح.۲ سپاس‏گزارى خدا در برابر کوشش انسان، همانا ثواب در برابر طاعت است.۳ ملا صالح مازندرانى نیز اختصاصى بودن ثواب اخروى برای مؤمنان را اتفاقىِ امامیه دانسته است. وى در ذیل «بَابُ أَنَّ الْإِسْلَامَ یُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ تُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ أَنَّ الثَّوَابَ عَلَى الْإِیمَانِ» ـ که پیش‌تر یاد شد ـ نوشته است:

۰.احادیث این باب، از اثر اختصاصى ایمان، ثواب بر آن را ذکر کرده است و این دلالت دارد که به غیر مؤمن در آخرت ثواب داده نمى‏شود و به بهشت داخل نمى‏گردد؛ آن‌گونه که آیات و روایات معتبر و اتفاق فرقه ناجیه بر آن دلالت دارد.۴

۱۱. احباط و تکفیر

شیخ مفید، همسو با گروهى از امامیه و مرجئه، بر آن است که میان معاصى و طاعات و ثواب و عقاب، تحابط وجود ندارد؛ اما آل نوبخت، همسو با معتزله، قائل به تحابط‌اند.۵ مقصود از تحابط، احباط و تکفیر است. احباط در اصطلاح کلامى عبارت است از: ابطال طاعت توسط معصیت، یا ابطال ثواب طاعت توسط عقاب معصیت.

تکفیر عبارت است از: ابطال معصیت توسط طاعت، یا ابطال عقاب معصیت توسط ثواب طاعت.۶ دیدگاه شیخ مفید، مبنى بر نفى احباط و تکفیر (تحابط)، دیدگاه مشهور متکلمان امامیه است.۷

1.. اسراء: ۲۰. ادامۀ آیات این است: «کلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّک وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّک مَحْظُوراً».

2.. زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۴۲؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۲، ص۳۲۲.

3.. طبرسی، جوامع الجامع، ج۲، ص۳۲۲.

4.. ملاصالح مازندرانی، شرح اصول کافى، ج۸، ص۷۲.

5.. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص۸۲، گفتار ۶۱.

6.. حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۴۲؛ ابن ابى‌الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج۱۳، ص۱۳۱ (المتکلمون یسمون‏ إبطال الثواب إحباطاً و إبطال العقاب تکفیراً).

7.. سید مرتضی، شرح جمل العلم و العمل، ص۱۴۶؛ شیخ طوسی، الاقتصاد، ص۱۱۷؛ حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۷۰؛ بحرانى، قواعد المرام، ص ۱۶۴؛ حلی، کشف المراد، ص۲۷۶؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۵، ص۳۳۱. گفتنى است که نویسندۀ الیاقوت نیز قائل به بطلان تحابط است (نوبختی، الیاقوت، ص۶۳؛ حلی، أنوار ( الملکوت، ص۱۷۲). ادلۀ قائلان به بطلان تحابط را در منابع یاد شده و نیز در المسائل‏السرویه (ص ۹۸) ببینید. از نظر منابع کلامى، آیات، با مضمون حبط اعمال به معناى عدم ثبوت استحقاق است، نه سقوط استحقاق پس از ثبوت (حلی، المسلک فى اصول الدین، ص۱۲۱). گفتنى است بسیارى از متکلمانى که احباط و تکفیر را نپذیرفته‏اند، استحقاق ثواب و عقاب را مشروط به موافات دانسته‏اند. بیان علامه مجلسى دربارۀ مفهوم موافات، گویاست: «اعلم أن المشهور بین متکلمى الإمامیة بطلان الإحباط و التکفیر. بل قالوا باشتراط الثواب و العقاب بالموافاة بمعنى أن الثواب على الإیمان مشروط بأن یعلم اﷲ منه أنه یموت على الإیمان و العقاب على الکفر و الفسوق مشروط بأن یعلم اﷲ أنه لا یسلم و لایتوب و بذلک أولوا الآیات الدالة على الإحباط و التکفیر». (مجلسی، بحار الأنوار، ج۵، ص۳۳۱). از عالمان قائل به موافات، مى‏توان از خواجه نصیرالدین طوسى (حلی، کشف المراد، ص۲۷۴ که شارح در آن آورده که قول به اشتراط موافات در ثواب و عقاب، آموزۀ معتزلۀ بغداد است و دیگر معتزله، به آن اعتقاد ندارند) و فاضل مقداد (سیوری حلی، اللوامع الإلهیه، ص۴۳۶) یاد کرد. از بیان علامه حلى در مناهج الیقین چنین بر مى‏آید که از نظر وى موافات شرط نیست؛ بلکه استمرار بر طاعت، شرط استحقاق ثواب است و موافات، دلیل بر آن استمرار است. حمصى رازى، موافات را وجه و شرطى در استحقاق ثواب و عقاب نمى‏داند؛ زیرا از نظر وى، وجوه و شروط افعال، به هیچ روى روا نیست که متأخر از زمان وقوع آنها باشد (حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۷۸). تفاوت معناى موافات در این بحث با موافات به معناى زوال‏ناپذیرى ایمان حقیقى به خدا را- که در ادامه نوشتار خواهد آمد ـ نباید از نظر دور داشت.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران، زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41535
صفحه از 657
پرینت  ارسال به