قرار میداد و به مثابه ابزاری مناسب در نقد شیعه امامی بهکار میبرد.
همچنین تذکر این نکته لازم است که یکی از نکات مهم و برجسته در آثار ابن قبه ـمانند ابوسهل نوبختی ـ توجه به مسئله غیبت و امامت آخرین امام است که در هر سه اثر باقیمانده از او بدانها پرداخته است. از سویی دیگر، میان باور به غیبت امام دوازدهم و حصر تعداد ائمه در همین عدد، رابطه مستقیمی وجود دارد؛ زیرا در منظومه روایی مذهب امامیه که عدد ائمه را دوازده برشمردهاند، به غیبت دوازدهمین امام نیز اشاره شده است.
ابن قبه در بحث غیبت میگوید: «اجماع بر آن است که باید امام قائمی از اهل بیت: باشد که با وجود او حجت خدا بر خلق تمام شود و ما اقرار داریم که بایستی فردی از فرزندان امام حسن عسکری علیه السلام حجتاﷲ باشد. او همنام رسول خدا صلی الله علیه و آله است. ما به او رجوع میکنیم و به دستور او هستیم. او کسی است که حجتش ثابت و ادله امامتش آشکار شده است و وجود او با ادله قطعی اثباتپذیر است».۱ او همچنین میگوید: زمانی که امام عسکری علیه السلام وفات نمود و نص و جانشین خود را ظاهر نکرد، به آثاری که پیشینیان ما پیش از وقوع غیبت روایت کردهاند، رجوع کردیم و دلیل روشنی در امر جانشینی امام عسکری علیه السلام در آن روایات یافتیم و اینکه امام از مردم غایب میشود و نهان میگردد.۲
ابن قبه میگوید در این موضوع بزرگان شیعه از طریق پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام روایاتی را در باب غیبت امام دوازدهم(عج) بیان فرمودهاند. در این روایات به مباحثی چون احوال امام زمان(عج)، چگونگی غیبت، وضعیت حضرت در آن دوران و وضعیت مردم پس از غیبت، پرداخته شده است.۳ به اعتقاد ابن قبه درباره غیبت امام دوازدهم(عج) اخبار بسیاری نقل شده و امامان شیعه همواره کوشیدهاند با بیان غیبت امام دوازدهم(عج) و حوادث پس از آن و چگونگیغیبت، پیش از وقوع آن، جامعه امامیه را آماده و زمینههای لازم را فراهم کنند. ابن قبه گزارش میدهد که در مورد غیبت اخبار بسیاری وجود دارد و اساساً امام غایب نشد مگر آنکه پدرانش گوش شیعیان را از رخداد غیبت پر کرده بودند. لازم است یادآوری شود که گفتمان غالب بر مباحث غیبت و مهدویت ابن قبه، حاکی از ترسیم این موضوع به عنوان یک امر واقعی و از پیش تعیین شده است؛ نه مسئلهای که ناگهان برای امامیه رخ داده و آنان بر اثر اتفاقات و شرایط بدان معتقد شدهاند.۴