275
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

می‏کند که خداوند بر اساس لطف کسی را برای تبیین و تعیین ناسخ و منسوخ، خاص و عام و مقاصدی که کلام وحی در نظر داشته، مشخص نماید؛ همان‌گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای مردم زمان خود چنین مباحثی را توضیح می‏داده است.۱ روشن است که چنین شخصی جز امام معصوم نمی‏تواند باشد.

ابن قبه در تبیین برهان دیگری درباره عصمت معتقد است که خداوند انسان‏ها را آفرید و وظایفی را بر عهده آنها قرار داد. از جمله آن وظایف پرستش خداوند متعال است و از آنجا که در این راه به راهنما و راهبری احساس نیاز می‏شد، خداوند این مسئولیت را بر عهده امام قرار داد و تبیین دین و رهبری مردم را جزو وظایف او بر شمرد.۲ از سویی دیگر، اطاعت از امام را بر مردم واجب گردانید.۳ لازمه اطاعت از امام برای رسیدن به مقصود، مصون بودن او از هر گونه اشتباه است. در غیر این صورت و امکان اشتباه برای امام، نمی‏توان در رسیدن به هدفی که خداوند تعیین کرده اطمینان داشت.۴ از این رو، چاره‏ای جز اعتقاد به عصمت امام وجود ندارد.

از مباحث مهم مربوط به عصمت، دامنه و قلمرو آن است که در این باره متکلمان نظریات و آرای مختلفی طرح کرده‌اند. عده‏ای عصمت را در تمام حوزه‏ها، حتی در آنچه مربوط به وظایف امام نیست، عمومیت داده‏اند. آنان بر این باورند که امام در تمام شئون زندگی عصمت دارد. برخی دیگر عصمت امام را در نگاه با وظایف و مسئولیت‏های او تعریف می‏کنند. آنان بر این باورند که چون وظیفه امام تبیین، تفسیر و حفظ شریعت است، عصمت نیز درهمین چارچوب لازم است. این دسته از متکلمان عصمت امام را در تلازم با علم او دانسته‏اند. آنان حوزه علم امام را نیز فقط دین و حلال و حرام خدا بیان کرده‌اند و در واقع نوعی مرجعیت علمی در دین برای امام معتقدند. ابن قبه از این دسته متکلمان است که عصمت امام را همانند علم امام۵ در چارچوب دین بیان می‏کند. او از آنجا که وظیفه اصلی امام را در حیطه دین و تبیین و تفسیر آموزهای دینی می‏داند، عصمت امام را نیز در همین غالب بیان می‏کند. او امام را کسی می‏داند که در این زمینه از هر گونه خطا، به عمد یا سهو، مصون باشد.۶ ادله ابن قبه بر عصمت امام دقیقاً ناظر بر همین رویکرد است، که پیش‌تر از آن بحث شد.

1.. همان، ص ۱۳۴.

2.. ر.ک: همو، المسالة المفردة فی الامامه، ص ۶۱؛ همو، نقض الاشهاد، ص ۱۱۸.

3.. همو، النقض علی ابی الحسن علی بن احمد بن بشار، ص۵۴؛ همو، الانصاف، ص ۶۷.

4.. ر.ک: همو، همان، ص ۱۰۷.

5.. ر.ک: همان، ص۹۴، ۹۵ و۱۲۰.

6.. همان، ص ۹۵؛ همو، المسألة المفردة فی الامامة، ص ۶۱؛ همو، الانصاف، ص۱۳۳ و ۱۳۴.


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
274

خدا و سنت رسول اوست و از مغیبات هر آنچه به او برسد خبردار می‏شود.۱ بر این اساس، باید گفت که حکم تکفیر و خروج از اسلام کسی که علم غیب را به امام منتسب می‏کند در نظر ابن قبه مخصوص کسی است که علم امام را هم‌سنخ با علم خدا بداند؛ یعنی علمی ذاتی و نامحدود.

عصمت امام از دیگر ویژگی‌هایی است که ابن قبه بر آن بسیار تأکید دارد. او بعد از علم امام، در باب صفات ائمه، بحث عصمت را طرح می‏کند.۲ او می‏کوشد تا با ارائه براهینی عصمت امام را بر اساس لطف بر خداوند لازم و واجب بیان کند.

او معتقد است که آیات قرآن و روایاتی که مورد اجماع است، تأویلات مختلفی می‏تواند داشته باشد. از طرفی چون مردم از نظر هوش و استعداد و عادات متفاوت‌اند، در توجیه و تأویل یکسان نیستند؛ به همین دلیل، هر کس آیات قرآن و احادیث را طبق نگرش خویش توجیه می‏کند. بنابراین، لازم است یک خبردهنده راستگو که خطا مبرّاست همراه آن خبر باشد، تا مردم را از منظور و نیّت صحیح و حق آگاه سازد. حال اگر خداوند راهنمایی آگاه و راستگو را که واقعیت کتاب را بیان نماید تعیین نکند، با دست خود در دین اختلاف ایجاد کرده و آن را برای مردم جایز دانسته است؛ زیرا کتابی فرو فرستاده که تأویل‌پذیر است، پیامبرش هم قوانین و آدابی را بیان کرده که احتمال تأویل در آن می‏رود، از طرفی هم به مردم دستور داده که به کتاب و سنت عمل نمایند. بدیهی است در این صورت ضد و نقیض عمل نمودن یا اعتماد داشتن به حق و خلاف آن را جایز دانستن، روا دانسته شده است. از طرفی چون چنین رخصتی محال است، باید در هر دوره، با قرآن و سنت، شخصی باشد که به مقصود کتاب و سنت آگاهی کامل داشته باشد و احتمالات و تأویلات دیگری را که مراد نیست کنار زند و معانی صحیح را که پیامبر صلی الله علیه و آله در سنن و اخبارش منظور داشته بیان کند. همچنین اختلافاتی را که در اخبار اجماعی منقول از آن حضرت است تبیین و حقیقت را آشکار نماید. حال که ثابت شد خبردهنده راستگو لازم است، لازمه اعتماد کردن به او، عصمت و دور بودن او از خطاست.۳

ابن قبه در تبیین علت دیگر از عصمت امام می‏گوید: مخالفان ما معتقدند خداوند قرآن را فقط بر مردم زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نازل نفرموده، بلکه برای عصرها و دوره‏های بعد نیز فرستاده است. پیامبر هم در ادوار بعد حضور ندارند تا به تبیین کلام وحی بپردازد. با این حال، مردم را مأمور ساخته تا به آنچه در قرآن هست بر وجه حق و صدقش عمل نمایند. در این صورت جایز نیست که قرآن را بر قومی نازل کند اما هیچ ناطق و مفسر و مبیّنی برای آن مشخص نکند. در این صورت عقل و دین حکم به وجوب

1.. ابن قبه، همان، ص۱۱۰.

2.. همان، ص۹۵.

3.. همو، الانصاف، ص ۱۳۳.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران، زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 42005
صفحه از 657
پرینت  ارسال به